- 531
- 1000
- 1000
- 1000
شام شهادت حضرت رقیه (س) 1400 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شام شهادت حضرت رقیه (س) با صدای میثم مطیعی، 1400
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - جانم حسین، جهانم حسین جانم حسین؛ جانم، جانم حسین طوفان گذشت، به خشکی کشید نوح نبی، کوه جودی رسید اما دریغ، به سیلاب خون کشتی پیغمبر، شد واژگون یعقوب اگر، هجر پسر دیده، اگر خورده خون جگر یوسف کجا؟ اکبر کجا؟ از گرگ صحرا یک لشکر کجا؟ جانم حسین، جهانم حسین جانم حسین؛ جانم، جانم حسین بین سبد، در امواج رود نوزادی موسى آسوده بود راحت رسید، اذیت ندید تا عاقبت شیر از مادر چشید طفل رباب، محتاج آب تیر سه شعبه داد او را جواب موسى کجا؟ مادر کجا؟ در نیل خون نعش اصغر کجا؟ جانم حسین، جهانم حسین جانم حسین؛ جانم، جانم حسین یحیى کجا؟ مسیحا کجا؟ در طشت خون، پور زهرا کجا؟ رویش خضیب، عیالش غریب جسمش زمین، رأسش روی صلیب حوا ازین، ماتم غمین مریم عزادار و/ هاجر حزین زهرا کجاست؟ نقش زمین! آه از دل خونِ / ام البنین جانم حسین، جهانم حسین جانم حسین؛ جانم، جانم حسین عطشان حسین، پریشان حسین عریان حسین؛ ای وای، عریان حسین یارم حسین، قرارم حسین دلدار و غمخوارم، یارم حسین شاعر : دکتر محسن رضوانی
-
روضه
-
زمینه - کوله پشتیمو مثه همیشه بستم تا که راهی شم به سمت آغوشت ولی امسال خاطراتو مینویسم پای تصویر ضریح شیشگوشت تو که نیم نگات برای درد دل تسکینه تووی تلخی زمونه اسم تو شیرینه دلم آروم نمیگیره یه سوالی دارم نکنه از چشات افتادم که حالم اینه! حق داری اگه نخوای نگام کنی نکنه دیگه نخوای دعام کنی ولی کاش بازم برا زیارتت صدام کنی میون موکبا، جای ما خالی کنار زائرا، جای ما خالی نجف تا کربلا، جای ما خالی جای ما خالی اگه قلب عاشقو غبار بگیره نتونه جلوهی معشوقو ببینه چارهاش اینه گرد و خاک راه زوار روی آیینهی قلب اون بشینه بایدم سهم دلم گریه و حسرت باشه روی دوشم بار سنگین خجالت باشه پایی که به سمت هر گناه قدم برداشته بایدم توو خونه محروم از زیارت باشه کی میدونه توو دلت کی جا شده وقتی حر با دست تو سوا شده خوش به حال کسی که راهی کربلا شده توو راه ماتمت ، جای ما خالی توو دستهی غمت، جای ما خالی به زیر پرچمت، جای ما خالی جای ما خالی میون موکبا، جای ما خالی کنار زائرا، جای ما خالی نجف تا کربلا، جای ما خالی جای ما خالی همیشه همین حوالی میرسیدم روبهروی گنبدت که غرق نوره اگه دعوت نکردی چارهای نیست! مهر تربتت برام سنگ صبوره سجده میکنم رو تربت یه نفس میبارم دوس دارم توو کربلا سر از رو مهر بردارم هرچی یا حسین میگم بیشتر آتیش میگیرم خب یه بار جوابمو بده منم دل دارم چجوری جواب بدی وقتی سرت خیلی فاصله داره با پیکرت هنورم میگه اناالعطشان رگای حنجرت توو جمع اشک و آه، جای ما خالی توو بارگاه ماه، جای ما خالی کنار قتلگاه، جای ما خالی جای ما خالی میون موکبا، جای ما خالی کنار زائرا، جای ما خالی نجف تا کربلا، جای ما خالی جای ما خالی شاعر : سید مهدی سرخان
-
زمینه - خواب راحت ندارم بابایی استراحت ندارم بابایی پیرشدم زود به هم سنوسالام هیچ شباهت ندارم بابایی یادته اون روزا مینشستم روی دوش تو یادته اون روزا جام همش بود تو آغوش تو حرفامو میزدم بعضی وقتا توی گوش تو اما حالا بگذریم از زخم پا بگذریم اون روزی که گم شدم توی صحرا بگذریم «بابا بابا» روز وشب با غم تو میسوزم خنده هات مونده یادم هنوزم گریه و لکنت و درد پهلو بعد تو این شده حال و روزم یادته من چقد گریه کردم دم رفتنت یادته تو حرم پر شد از عطر پیراهنت یادته دستمو حلقه کردم دور گردنت اما حالا بگذریم موندم تنها بگذریم از سیلی شد صورتم مثل زهرا بگذریم «بابا بابا» خسته از این همه اتفاقم خسته از اینهمه درد و داغم هرجاگریه میکردم بابایی تازیونه میومد سراغم تا صدات میزدم میزدن خواهرت رو بجام تا صدات میزدم میزدی از رو نیزه صدام بس که خوردم زمین جای سالم نمونده برام اما حالا بگذریم از این حرفا بگذریم بسه دیگه درد دل کی از اینجا میبریم «بابا بابا»
-
واحد - ادبخانه? اولیا اینجاست، کرم اینجاست، وفا اینجاست شبستان اهل خدا اینجاست، حرم اینجاست، صفا اینجاست دوای پریشانی دل را، تو در جایی، نخواهی یافت اگر تربت کربلا اینجاست، دوا اینجاست، شفا اینجاست در این عالم، به جز تو ندارم کسی یاحسین بیابانم، پر از رنج و تشنگیها تو دریایی، مرا هم ببر سمت دریا حسین «مرا دریاب، مرا دریاب ای رحمت عام عشق مرا دریاب، مرا دریاب ای ماه تمام عشق» من از دوری از خانه? محبوب، پریشانم پریشانم جز او مرهمی بر جراحاتم، نمیدانم نمیدانم اگر حرفی از دیگری گفتم،پشیمانم پشیمانم جز این نام زیبا نمیدانم: حسین جانم حسین جانم لبم را کاش، مهیای درس عطشها کنم نگاهم را، خریدار دیدار مولا کنم خودم را باز، در این فرصت گریه پیدا کنم «مرا دریاب، مرا دریاب ای رحمت عام عشق مرا دریاب، مرا دریاب ای ماه تمام عشق» شاعر : حسن صنوبری
-
روضه - با غم که هم مسیر شدم در سه سالگی از غصه ناگزیر شدم در سه سالگی گفتم به تن که آب شود از گرسنگی از جان خود که سیر شدم در سه سالگی من پای عشق تو کمرم تا شد ای پدر این شد که سر بزیر شدم در سه سالگی غصه نخور فدای سرت گر سرم شکست یا که اگر اسیر شدم در سه سالگی هی داغ روی داغ و هی زخم پشت زخم بعد از تو زود پیر شدم در سه سالگی من فکر می کنم که همه فکر می کنند خیلی بهانه گیر شدم در سه سالگی شاعر : مصطفی متولی
تاکنون نظری ثبت نشده است.