- 1583
- 1000
- 1000
- 1000
واحد "از خیمه بیرون آمده آیینهی قرص قمر"
واحد "از خیمه بیرون آمده آیینهی قرص قمر" با صدای محمود کریمی، 1402
از خیمه بیرون آمده آیینهی قرص قمر
شیری به میدان میزند؛ مستانه و شوریدهسر
قلب حرم، قلب عمو، قلب همه، دنبال او
او غرق در عشق عمو؛ مست است از جام عمو
با إن یکاد عمّه، شد راهی به میدان این پسر
در ترس چشم کوفیان، تمثال حیدر را نگر
ابرو گره کرده است، فرزند معزّ المؤمنین
از هیبت این نوجوان، لرزید ارکان زمین
گویا مهیّا گشته تا برپا نماید محشری
با ذوالفقار حیدر و رزم علیاکبری
فریاد زد: إن تنکرونی، این منم؛ ابن الحسن
فرزند پاک مرتضی؛ سبط نبی المؤتمن
شمشیر میچرخاند آقازادهی شیر جمل
زهره درید ابروش؛ از یک لشکر هفتاد یل
با رزم داده خاتمه هر قال را هر قیل را
از خون دشمن، ساخته صدها فرات و نیل را
میشد شنید از غرّش او، صور اسرافیل را
فریادهای ممتد تکبیر جبرائیل را
دیدند اهل عرش از رزم علی، تمثیل را
ردّ عرق بر روی پیشانی عزرائیل را
آیات خشم مرتضی، تفسیر شد در کربلا
طرز نبرد مجتبی، تکثیر شد در کربلا
در قبضه دارد جنگ را همچون عقابی تیزپر
فریاد سر داده عدو: أین المفر؟ أین المفر؟
طوفان شده از غرّش این شرزه شیر مجتبی
با هر هجومش میشود سرها معلّق در هوا
پاشیده شد شیرازهی کلّ سپاه از هیبتش
پاشیده شد قلب یلان از صولت و از شوکتش
از خیمه بیرون آمده آیینهی قرص قمر
شیری به میدان میزند؛ مستانه و شوریدهسر
قلب حرم، قلب عمو، قلب همه، دنبال او
او غرق در عشق عمو؛ مست است از جام عمو
با إن یکاد عمّه، شد راهی به میدان این پسر
در ترس چشم کوفیان، تمثال حیدر را نگر
ابرو گره کرده است، فرزند معزّ المؤمنین
از هیبت این نوجوان، لرزید ارکان زمین
گویا مهیّا گشته تا برپا نماید محشری
با ذوالفقار حیدر و رزم علیاکبری
فریاد زد: إن تنکرونی، این منم؛ ابن الحسن
فرزند پاک مرتضی؛ سبط نبی المؤتمن
شمشیر میچرخاند آقازادهی شیر جمل
زهره درید ابروش؛ از یک لشکر هفتاد یل
با رزم داده خاتمه هر قال را هر قیل را
از خون دشمن، ساخته صدها فرات و نیل را
میشد شنید از غرّش او، صور اسرافیل را
فریادهای ممتد تکبیر جبرائیل را
دیدند اهل عرش از رزم علی، تمثیل را
ردّ عرق بر روی پیشانی عزرائیل را
آیات خشم مرتضی، تفسیر شد در کربلا
طرز نبرد مجتبی، تکثیر شد در کربلا
در قبضه دارد جنگ را همچون عقابی تیزپر
فریاد سر داده عدو: أین المفر؟ أین المفر؟
طوفان شده از غرّش این شرزه شیر مجتبی
با هر هجومش میشود سرها معلّق در هوا
پاشیده شد شیرازهی کلّ سپاه از هیبتش
پاشیده شد قلب یلان از صولت و از شوکتش
تاکنون نظری ثبت نشده است.