- 15
- 1000
- 1000
- 1000
شام غریبان محرم 97 - حنیف طاهری
مرثیه خوانی شام غریبان با صدای حنیف طاهری، 1397
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - میان جوش و خروش دو نهر آب امشب نشسته است به خاکستر آفتاب امشب دو نهر آب و عطش این میانه من ماندم کسی نداد سوال مرا جواب امشب گسسته است الف لام میم گریه کنید شبیه ابر علی ذالک الکتاب امشب دو گام مانده به گودال فاطمه افتاد خدا کند نشود آسمان خراب امشب لباس کهنه خورشید را در آوردند و یلبسون ثیابا من التراب امشب تورا با بدن خسته اش مدارا کن به خاطر گل روی ابوتراب امشب بپوش این تن بی جامه را که می ترسم بنای عرش الهی شود خراب امشب خودش به وقت خودش می دهد نگینش را چقدر می کنی ای ساربان شتاب امشب به روی نیزه اذا الشمس کورت یعنی رسیده صبح فیا لیتنی تراب امشب شب است و با کفنی سرخ تازه دامادی میان حجله خون می کند خضاب امشب کنار خیمه زنی لای لایی اش این است بخواب ای کودک بی شیر من بخواب امشب به گاهواره آغوش خاک خوابیده ست کدام گوشه صحرا گل رباب امشب خراب گوشه ابروی ساقی ام ای شعر مکن تو بیشتر از این مرا خراب امشب غرل تمام نشد تازه اول گریه ست بزن به نام اباالفضل دل به آب امشب نترس اگر به در بسته خورد قافیه هات بکن به نام اباالفضل فتح باب امشب همان که تشنگی اش را نشان آب نداد همان که از غمش آتش گرفت آب امشب شریعه مانده برایش شبی تهی از ماه فرات مانده برایش دلی کباب امشب
-
پیش زمینه - من از موی پریشانت پریشان ترنمی بینم زآه شعله خیز خویش سوزان تر نمی بینم شنیدم اتهامی سخت بر ایمان تو بستند و در حالی که من از تو مسلمان تر نمی بینم همیشه نیست شرط سروری انگشت و انگشتر سلیمانی تو و از تو سلیمان تر نمی بینم برای غرق در گرداب عشق تو شدن بس نیست که من از زمزم عشق تو جوشان تر نمی بینم به زینب جان بده پلکی بزن یا حی یا قیوم تو جان زینبی من از تو جانان تر نمی بینم لب بام است عمرم بس که آب از سر گذشت ، اما لب خشک تورا ای عشق یک آن ، تر نمی بینم دعایی کن که بارانی ببارد بین این صحرا که از این کودکان تشنه بی جان تر نمی بینم
-
زمینه - چی شد انگشترت داداش چی آوردن سرت داداش بریدن از قفا سر رو بمیر خواهرت داداش منو میکشه بدون تو موندن منو میکشه بدون تو رفتن منو میکشه یاد اون وقت که حسین از تنت هر چی بود بردن نمیذارم اینجور تو صحرا تنت رو بهت برمیگردونم اون پیرهنت رو پاشو دخترات و ببین غیرت الله پاشو زینبت مونده تنهای تنها حسین من رقیه دل پریشونه داره تو شعله میخونه کجایی ای عمو عباس دلم رو شمر میسوزونه سر غارت حرم شده جنجال نه گوشواره هست نه معجر و خلخال میخندن به اشک دخرتای تو همونا که کشتنت توی گودال چقدر نیزه خوردی الهی بمیرم چجوری سرت رو از اینا بگیرم میسوزم به پای غمت تا قیامت جلوی چشام کشتنت این جماعت حسین من
-
شور - ای اسوهی صبر و استقامت زینب اسطورهی ایمان و شهامت زینب ما جمله به تو چشم شفاعت داریم ای شافعهی روز قیامت، زینب من تحت فرمان زینبم بی سر و سامان زینبم سر را به پایش میگذارم از مدافعان زینبم زینب، ای که نایب خونِ خدایی زینب، مَحرم به حریم کبریایی یا زینب و یا زینب ... ای الگوی عشق و بردباری، زینب ای کوه بلندِ پایداری، زینب آن شب که نمازِ شب نشسته خواندی میکرد سپیده بیقراری، زینب من از غلامانِ زینبم پارهگریبانِ زینبم عاشق و مشتاق شهادت از مدافعانِ زینبم زینب، ای آینهی جمال زهرا زینب، ای چشم و چراغ آل طاها یا زینب و یا زینب
-
واحد - برادر جان شهیدان از تو و این بی کسان از من جفای دشمنان از تو فراق دوستان از من ز داغ نوجوانان قامت همچون کمان از تو دل پر حسرت و آه و فغان کودکان از من علی اصغرم آن طوطی شیرین زبان از تو سکینه بلبل شوریده این گلستان از من تن صد چاک عباس علمدار جوان از تو پرستاری بیمار علیل ناتوان از من علی اکبر شبیه خاتم پیغمران از تو ولی دلداری لیلای زار و خسته جان از من در این دشت بلا امشب جفای ساربان از تو براه شام وکوفه طعنه شمر و سنان از من به نوک نیزه قرآن خواندن ای شاه زمان از تو به دور شهر ها گردیدن از ظلم خسان از من به جنت سایه طوبی و وصل حوریان از تو ولی شام خراب و مجلس نا محرمان از من جفای زاده سفیان و چوب خیزران از تو سر هر کوچه و سنگ جفای شامیان از من مدام ای ذاکر محزون لب گوهر فشان از تو ولیکن تا صف محشر سرشک دیدگان از من
-
واحد - باد شانه میزند موی تو را من نه سنگ بوسه میزند روی تو را من نه خاک آغوش شده جسم تو را من نه آب فریاد زند اسم تو را من نه از یاد صدایت یاد خنده هایت جای آنکه آرام شوم بی قرارم یک بار دگر کاش بینم سر و جسمت میدهم به والله هر آن چیز که دارم سهمم ز جهان این گله ها شد تقدیر من این فاصله ها شد امان از دل زینب چوب مَحرم به حریم تو شده من نه زخم هر لحظه سهیم تو شده من نه خواب مهمان نگاه تو شده من نه نی هم صحبت آه تو شده من نه روحم پی جسمت جسمم پی سر بود هم دست شدن غروب و دوری تو ای یار دستان دلم را دادم به تو ای عشق ای عشق ندیدی دلم انگار نه انگار سهمم ز جهان این گله ها شد تقدیر من این فاصله ها شد امان از دل زینب
-
واحد - دختر شاه ولایت زینب است بانوی ملک رضایت زینب است کن خطابش یا صراط المستقیم رکن اصلی هدایت زینب است ما همه هیچیم در عشق حسین چون که عشق بی نهایت زینب است ای دل دیوانه و زخمی من غم مخور امشب دوایت زینب است التماسی تا که درمانت کند قطره ای از عشق در جانت کند هر دلی که بی نوای زینب است مُحرم بیت الولای زینب است گر چه دستش بسته بود اما بدان کل عالم زیر پای زینب است شعر ما و وصف بانوی دمشق این فقط کار خدای زینب است در میان آن همه القاب نیک عصمت الهی سزای زینب است بهر ارباب غریب و بی کفن هر دلی سوزد سرای زینب است ذکر زینب چیست غیر یا حسین زینبیه کن دلت را با حسین مالک الملک دو عالم زینب است روح روضه در محرم زینب است آنکه هنگام بلا در کربلا ذره ای صبرش نشد کم زینب است آنکه با قد کمان چون فاطمه کرد قد دشمنان خم زینب است اسم اعظم گرچه می باشد علی زینت این اسم اعظم زینب است قبله حاجات را امشب بخواه عمه سادات را امشب بخواه آه زینب دختر شیر خدا ای نگاهت پر ز تصویر خدا داغ ها دیدی و صبرت کم نشد بوده ای رازی به تقدیر خدا ای که هستی مثل حیدر شب شکن زین اَب هستی به تعبیر خدا ای مریض یک نگاهت جبرئیل زینب کبرای حیدر الدخیل
-
دودمه - امشب حرم آل علی آب ندارد امان از دل زینب مردی به جز از عابد بیمار ندارد امان از دل زینب
-
شور - زینب زینب زینب ای داده ز دست یاور خود را وز دست نداده باور خود را ای برده به ساحل یقین از موج کشتی به خون شناور خود را هفتاد و دو داغ را به جان دیده وز دست نداده سنگر خود را چون تو که اسیر بود و کرد احیا راه و روش پیمبر خود را چون تو که نثار کرده بی منت یک باغ گل معطر خود را جز تو که به زیر خار ها دیده گل های عزیز و پرپر خود را جز تو که به جای مادرش بوسید زیر گلوی برادر خود را غیر از تو که دیده روی دست خود پرپر زدن کبوتر خود را غیر از تو که در حدیث خون خوانده گلبانگ پیام رهبر خود را غیر از تو که روی نیزه ها دیده خورشید بلند اختر خود را غیر از تو که زد به چوبه محمل با دیدن ماه نو سر خود را غیر از تو که دیده روی خاکستر نور دل و دیده تر خود را غیر از تو که در خرابه پنهان کرد نیلوفر ناز پرور خود را گفتی به عزیز خویش حق داری نشناسی اگر که همسر خود را شق القمر حسین نامیدی ایثار علی اکبر خور را تاریخ ندیده مثل و مانندت شاید که شهید زنده خوانندت
-
شور - الهی کم نشه سایت یا حسین از سر نوکر ها به فدای مادرت حضرت زهرا همه مادر ها لاله سرخ دشت باور ها من مینوسم اسمت و با اشک کمِ برای تو یه دریا شک من اومدم بذاری گریه کنم تو روضه هات بگیری از ما اشک اشک روضه نمک زندگی سینه زناست تو سر دادی که الان آقا سر ما بالاست یه نگاهی به اشک و آهم کن بیا به چشم حُر نگاهم کن رو به چاهم تو رو به راهم کن یا حسین جان حسین حسین جانم یادمه روضه که داشتیم پدر من از تو دم میزد غذای نذریتو هر شب مادرم با گریه هم میزد غم تو آتیش تو دلم میزد من از غم تو خاطره دارم با پرچم تو خاطره دارم من بیشتر از تموم عمرم با محرم تو خاطره دارم غرق آهم یا رفیق من لا رفیق له بی پناهم یا شفیق من لا شفیق له زندگیمو خرج محرم کن این بساط و خودت فراهم کن خرج روضه رو از عمر ما کم کن یا حسین جان حسین حسین جانم
-
شور - دلی که واسه تو فدا شه از همه دنیا میبره اگه که غم تو نباشه دل هب چه دردی میخوره تویی و راه نا تمومت منمو این پاهای خسته تویی و این همه مصیبت منمو این دل شکسته آه همه دردات با من دوای همه دردام با تو گریه برای زخمات با من حساب و کتاب اشکام با تو یا قتیل العبرات فدای اشکات یا اسیر الکربات فدای غمهات دلو به غم تو سپردن خرجی این عاشقیه برا غمای تو نمردن آخر نالایقیه لایق چشم تو نبودم که همه حاجتامو داده همینی که ردم نکردی به خدا از سرم زیاده نوکری تو هیئت با من عنایتای بی منت با تو داغ حرمو حسرت با من زیارت منو دعوت با تو یا قتیل العبرات فدای اشکات یا اسیر الکربات فدای غمهات دل همه دیوونه هاتو هر جا بخوای میکشونی فقط تویی که نوکراتو از رگ و خونت میدونی همیشه فکر نوکراتی کیه که قدرتو بدونه تویی همون که تا قیامت به پای نوکراش میمونه نذر تو دل پرپر با من دعا برا دل مضطر با تو گریه تا دم آخر با من دیگه شفاعت محشر با تو یا قتیل العبرات فدای اشکات یا اسیر الکربات فدای غمهات
-
روضه - صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است عقل بسیط واله و حیران زینب است ایوب صابر است ولیکن درین مقام انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است در قتلگاه، جسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جان زینب است قربانی تو است بکن از کرم قبول کاری چنین به عهده ایمان زینب است در خطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض گفتی که ممکنات به فرمان زینب است ابن زیاد شوم به دار الإماره اش رسوا ز منطق شرر افشان زینب است با اینکه با عیال برادر به شهر شام در دست اهل ظلم، گریبان زینب است بر هم زن اساس جفاکاری یزید لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است افزون بود ز حوصله خلق عالمی درد و غمی که در دل سوزان زینب است دارد «صغیر» امیدی و از روی اعتقاد چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است
تاکنون نظری ثبت نشده است.