- 27
- 1000
- 1000
- 1000
شب تاسوعا محرم 97 - حنیف طاهری
مرثیه خوانی شب تاسوعا با صدای حنیف طاهری، 1397
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - من که باشد بر جگر دائم شرار آتشینم گل به باغ جان دمد از نغمه های دلنشینم گاه چون خورشید خیزد خنده نور از لبانم گه زسیل اشگ خونین سرخ گردد آستینم گاه در سوز و گدازم، گاه در راز و نیازم گاه در بحر معانی، گاه در اوج یقینم مرغ روحم زآشیان جسم در پرواز آمد یافتم بینای خلق اوّلین و آخرینم جمله موجودات را دیدم که در فخرند بر هم هر یکی می گفت من برتر از آن بهتر از اینم خاک گفتا من حسین ابن علی را گرد راهم آب گفتا مهر زهرا مام آن سلطان دینم بادگفتا من مطیع خادمان کوی اویم نار گفتا دشمنش سوزد زبرق آتشینم ماه گفتا خاک راه مرکبش را چهره سایم مهر گفتا توسنش را بوسه زن برصدر زینم گفت جبرائیل هستم بنده دربار آن شه خواند میکائیل مدحش گفت عبدش را معینم بعد از آن گفتند ای انسان تو در عشقش چه کردی گفت من صاحب وصال عشق آن عشق آفرینم روز عاشورا به موجودات بانک اُخِر جُوا زد جز مرا، کز مرتبت در کاخ اجلالش میکنیم دست دادم فرق دادم چشم دادم جسم دادم تا فدا گردید جان در راه آن نور مبینم آن یکی شد دست بوسش و آن دگر پای بوسش و آن دگر گفتا که هستی ای نگار نازنینم؟ گفت من ماه بنی هاشم، سرور قلب زهرا شبل حیدر زاده آزاده ام البنینم
-
زمینه - لشکر بهتش زده سردار اومده دشمن آشفته شد سالار اومده الفرار الفرار علمدار اومده دل گرمی خیمه صداشِ هیبت مولا تو نگاشِ ارض و سما خاک پاهاشِ ضربان قلب ارباب ابالفضل علمدارم میلرزن دشمنا سقا اومده باز کفر کوفیا بالا اومده حضرت حیدر کربلا اومده این پشت و پناه حسینِ این شیر سپاه حسینِ فدایی راه حسینِ تویی سالار و سپه دار ابالفضل علمدار
-
واحد - آسمان صاف، زمین حیران است همه انگار که سرگردانند چه شده دشت چرا میلرزد غرق در گّرد و غبار است چرا چه شده معرکهای پیچیده لشگری پاشیده این همه لشگریان، از کدامین سپه چه شده مینالن همه از چهار طرف فکر فرارن چرا گویا مرگ به اوضاع همه میخندد مثل یک کابوس است آنکه دارد قدحی میرود و هر که ندارد چه کند همه وحشت زده بر ترس دچارند چرا پنجه هول و هراس، همه را چنگ زده باز طوفان شده است لرزه افتاده به ارکان زمین باز طوفان شده است گِرد بادی که چُنین میپیچد هر چه در پیش قدم میبیند همه را میشکند تند بادی که چنین میتازد میکّند از ریشه، تن هر نخلی را میکّند از جایش، کوهها را حتی میکشد در پِیِ خود، همه دریا را کس ندیدهست به خود، این چُنین رزمی را وای بنگر که سواریست که در میدان است گرم بازی شده و معرکه سرگردان است چه شکوهی دارد، کیست این سِیف الله ذوالفقاری به کّفّش میرقصد اندکی میچرخد، لحظهای میغُرد چِقّدّر دست و پا، و کله خود و سپر، در هوا میپیچد کیست این وجه الله تیغ را دور سرش، باز میچرخاند آسمان را به زمین باز میچسبانّد این سلحشور که شمشیر دو پیکر دارد روی لبهاش فقط نغمّ حیدر دارد کیست این شیر نژاد، غیرت الله ببین گره بر ابرو زد، جنگ در محضر او زانو زد کاش میشد که کسی تاب نگاهش را داشت تا بدانند همه معنی جنگیدن چیست تا ببینند همه که غریدن چیست رزم بازیچه اوست، این جوانیِ علیست پهلوانیِ علیست مرتضی هیبت اوست، همه جا صحبت اوست صاحب فضل و عّلّم، باز آمد به حرم تا که از مرکب خود زد به سر خاک قدم کودکان باز دویدند به سویش ناگاه کودکی دامن او میگیرد کودکی انگشتش، همگی حلقه شدند مثل هر بار چه غوغا شده است یک نفر گفتکه آرام، علی در خواب است تا که از مرکب خود زد به سر خاک قدم باز کُلسوم و زینب، نفس راحتی از سینه کشیدند خدا را شکر، چه پناهی داریم، چه سپاهی داریم ولی عباس دلش هوای دیگر دارد با خودش زیر لبی صحبت مادر دارد اشک در گوشه چشمش گُل کرد
-
دودمه - اذن میدان بده پایان دهم این قائله را بشنو این هلهله را بشنو این هلهله را تو بخواهی به خدا میکُشم این حرمله را بشنو این هلهله را بشنو این هلهله را
-
نغمه - هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
-
شور - هوشم ببر عقلم ربا دیوانه کن دیوانه کن آتش بزن سر تا به پا مستانه کن مستانه کن تا با تو گردم آشنا از خود رهایم کن رها با من مرا با من مرا بیگانه کن بیگانه کن کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی شود مسیح اگر شفا دهد بی تو شفا نمی شود صفا و مروه دیده ام گرد حرم دویده ام هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود جانم حسین جانم حسین جام جنون نوشان مرا در سیل خون جوشان مرا با خانه بر دوشان مرا هم خانه کن هم خانه کن خم خانه هویم سرم جام میم چشم ترم ظرف دلم را از کرم پیمانه کن پیمانه کن گر تو بسوزی حاصلم بوی گل آید از گلم یک جلوه بر چشم دلم مستانه کن مستانه کن روبروی تو اگر شود گفتگو کنم کفر نعمت است اگر بهشت آرزو کنم یا حسین آقا حسین سرور و مولا حسین من لی سواک یا ابا عبد الله عندی هواک یا حسین ثار الله
-
شور - بی تاب و پریشانم، شرمنده ز طفلانم خشکیده لب اصغر، سوزد ز غمش مادر در خیمه همه بیتاب، لب تشنه بُوّد ارباب تا تشنه بُوّد شاهم، من آب نمیخواهم من آب نمیخواهم، من آب نمیخواهم زهراست دعا گویم، من آب نمیخواهم لبیک حسین گویم، من آب نمیخواهم سقای عّلّمدارم، من آب نمیخواهم سردار وفادارم، من آب نمیخواهم گلها همه شد پرپر، من آب نمیخواهم غرق ناله و آهم، من آب نمیخواهم من آب نمیخواهم، من آب نمیخواهم کم موج بزن دریا، من آب نمیخواهم جان علیو زهرا، من آب نمیخواهم ای کربُبلا هیهات، من آب نمیخواهم جان عمه سادات، من آب نمیخواهم دارم ادب از مادر، من آب نمیخواهم کوثر دهدم حیدر، من آب نمیخواهم مست ولی اللههّم، من آب نمیخواهم من آب نمیخواهم، من آب نمیخواهم
-
شور - سقای حرم خون شد جگرم از داغ تو وای، خم شد کمرم پاشو زینب چشم به راهه پاشو خیمه بی پناهه تو بری روزم سیاهه وای روزم سیاهه ای ساقی لشگر، ای جان برادر بی تو چه کنم چه کنم چه کنم چه کنم ای ماهِ حرم، رفتی قمرم گفتی تنتو خیمه نبرم توی خیمه زینب افتاد همه هستم رفته بر باد سر تو پاشیده ای داد آه پاشیده ای داد ای ماه منیرم، من برات بمیرم بی تو چه کنم چه کنم چه کنم چه کنم
تاکنون نظری ثبت نشده است.