- 1216
- 1000
- 1000
- 1000
شب بیستم ماه رمضان 1402 - محمود کریمی
مراسم شب بیستم ماه رمضان با صدای محمود کریمی، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - ?به غیر از آستانت، من کنم رو بر کجا؛ ای دوست نباشد غیر کوی تو مرا بابالرّجا؛ ای دوست همه عالم به دیوارت کند تکیه؛ نه من تنها تویی بر کلّ مخلوقان، یگانهملتجا؛ ای دوست اگر گویم چو شمسی و جهان روشن ز انوارت تو نور شمسی و ذرّه بُوَد شمس الضحی؛ ای دوست اجابت کن و زِدنی مَن هَداکُم را اجابت کن در این آشفتهبازارم، تویی ذات هدی؛ ای دوست عطا کن تا که جان دارم ز دل امیال غیر از تو برون گردد به دل گیرد همه مهر تو جا؛ ای دوست نگاهم کن که غیر از تو ندارم هیچ معبودی پناهم ده که آوردم به کویت التجا؛ ای دوست
-
مناجات - ?آئینهی موجدار دارم قلبی به گنه دچار دارم آلوده شدم؛ خراب کردم بیچارهام؛ اضطرار دارم تلقین مرا بخوان همینجا چون حالت احتضار دارم محتاجم و بین دست خالی معصیّت بیشمار دارم شب آمدهام کسی نبیند ردّم نکنی که کار دارم من کار به هیچکس ندارم امّا ز تو انتظار دارم گفتم به همه فقیرم امّا یک ربّ بزرگوار دارم سرمایهام از دعای زهراست پس پیش تو اعتبار دارم من هرچه که دارم و ندارم از چادر پر غبار دارم میگفت علی: نشد بمیرم از غصّهی یار باردارم
-
روضه - فرق سرم وا شد ولی دردم دوا شد حیدر از این دنیای بیزهرا رها شد فُزتُ و ربّالکعبه رو گفتم بدونن زخم سرم، زخم دلم بوده که وا شد یادم میاد گفتی که تا آخر باهاتم ای یاس من! از تو چی مونده غیر ماتم؟ روی در و دیوار، ثبته خاطراتت پرپرشدی توو بین دفترخاطراتم گفتم چرا به رفتنت اصرار داری گفتی باید ثابت کنم تو یار داری یادم نمیره با سراپای وجودم گفتم نرو زهرای من؛ تو بارداری توو قبر خوابیدی و بیدار تو هستم مشتاق مرگ و صبح دیدار تو هستم با خنده و عطر و حنا، بعد تو قهرم من بیستونه ساله عزادار تو هستم این غصّههای کهنه، جا کرده توو سینه آره دیگه، دنیای بیزهرا همینه این زینبم غصّه زیاد داره؛ بذارید حداقل دیگه منو اینجور نبینه روزی همینجا رو سرش، سنگا میبارن تووی گلیم آوردنم؛ طاقت نیاورد میمیره حرف بوریا رو پیش بیارن از تشنگی، هر آدمی از حال میره یکساعتش، واسش قدّ یکسال میره فکر حسینم؛ دردمو از یاد بردم تنها و لبتشنه، تهگودال میره
-
روضه - ?زخم سرت، کشیده دلم را مدینه و دیوار و آتش و در و مسمار و سینه و شد زنده یاد مادر و سیلی برابرم ذکرم کنار تو شده، ای وای مادرم! سیلی کوچه، بالوپرت را شکسته است شمشیر آن قلاف، سرت را شکسته است سیسال غصّه خوردی و اندوه؛ ای پدر ای داغدار پهلوی مجروح! ای پدر کمتر به فکر نان یتیمان کوفه باش بابا! دوباره جان یتیمان کوفه باش قصدت به رفتن است که مرهم اثر نکرد در عزم رفتنت، غم من هم اثر نکرد حالا که میروی به من از کربلا بگو از کاف و ها و یا و از آن ماجرا بگو با من که غرق عشق حسینم، از او بگو از تیغهای تشنه به خون گلو بگو از بوسههای من به رگ گردنش بگو از پارهپاره ریختههای تنش بگو از لحظههای آخر و از غربتش پدر از کهنهپیرهن بگو و غارتش پدر رنگت چرا عوض شده ای غیرت حرم؟ وقتی که حرف میزند از داغ معجرم من را ببین که سوخته از بیقراریام حالا که میروی، به چه کس میسپاریام؟
-
نوحه - آی مردم! آی مردم! از دستتون پیر شد علی از زندگی سیر شد علی آخر زمینگیر شد علی ?توو بستر و چشمبهراه زهرا همش میگه فاطمه کجایی همش میگه فاطمه بیا که میخواد سحر شه، شب جدایی برای دلداری زینب، میگه این دست سرنوشته باید آروم بگیری بابا؛ دیگه از من سنی گذشته آی مردم! آی مردم! از دستتون پیر شد علی از زندگی سیر شد علی اخر زمینگیر شد علی از همهجا میرسن یتیما توو دستشون کاسههای شیره هرچی فرشته توو آسمونه توو خونهی حضرت امیره یتیمای نون و رطبها تووی کوچه، بیتاب و خسته مرد بیدار نیمهشبها تووی بستر، چشاشو بسته آی مردم! آی مردم! میون این شهر شما شکسته شد شیر خدا ای روزگار بیوفا میرم از این شهر بیوفایی ای اهل عالم خدانگهدار تموم اشکاتو زینب من برای کربوبلا نگهدار اشکای تو امون نمیده تا بخونم شهادتینو باید که تو طاقت بیاری تا ببینی روز حسینو زینب جان! زینب جان! ببین پریشونه حسین بمون پای خون حسین جون تو و جون حسین
تاکنون نظری ثبت نشده است.