- 265
- 1000
- 1000
- 1000
شب سیزدهم ماه رمضان 1402 - محمود کریمی
مراسم شب سیزدهم رمضان با صدای محمود کریمی، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - ?اوّل از نور رخت، آینه را حیران کن هرچه خواهی پس از آن، چهره ز ما پنهان کن میزبان همهی خلق، سر سجّاده من محتاج دعا را به دعا مهمان کن دم ز عشق تو زدم؛ بازدم از عشق دگر نفس یاغی نفسهای مرا همخوان کن من که در راه رسیدن به تو، پایم لنگ است تو قدمرنجه کن و فاصله را جبران کن روزی گریهی ما قطع شده دست رزّاق خدا! آجرمان را نان کن شدهام مثل کشاورز بدون محصول رحم بر مزرعهای که شده بیباران کن هرکجا صحبت آزردن عاشقها بود پشت در ماندن و فریاد مرا عنوان کن فعل تو، حکمت محض است؛ فدایت بشوم صبح و شب مثل خودت، چشم مرا گریان کن شمر دستور گرفت از پسر مرجانه بر تنش اسب بتاز و بدنش عریان کن
-
روضه - ?السّلام ای بدن بیسر گرما دیده السّلام ای سر مجروح کلیسا دیده با چه وضعی ته گودال کشیدند تو را ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا هربلایی به سرش آمده، زیبا دیده زینت دوش نبی بودی و بیوجدانها سر بریدند و گرفتند تو را نادیده ای که شد مهریهی مادر تو دریاها ترک روی لبت را لب دریا دیده خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت به گمانم ته گودال، مسیحا دیده ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد بر سر پیرهنت، فاطمه دعوا دیده دختری که همهی دلخوشیاش بابا بود عوض دیدن بابا، سر بابا دیده
-
روضه - ?اینطرف بین عبا، اکبر تو افتاده آنطرف، ساقی آبآور تو افتاده زینت دوش نبی بین همه وسعت دشت تهگودال چرا پیکر تو افتاده کاش میمردم و اینگونه نمیدیدم که همه اعضای تو، دور و بر تو افتاده جلوی پای تو باید سر من میافتاد جلوی پای من امّا سر تو افتاده کربلا سنگ ندارد؛ همهجایش رمل است چقدر سنگ به دور و بر تو افتاده میخورد بعد تو بر روی من و روی رباب سنگهایی که روی پیکر تو افتاده بین میدان، متحیّر شدنت را دیده جلوی خیمه اگر همسر تو افتاده طعنهی قاتل تو، قاتل احساسم شد گفت زیر لگدم، دلبر تو افتاده گُر گرفت آتش دامان غزال حرمت
-
نوحه - ?ای بال و پرم! ای تاج سرم تو رفتی حسین؛ ریختن توو حرم بچّههاتو فراری دادم توو بیابون یه چشم اشک؛ یه چشم خون بعد تو، شد حرمت بیسر و سامون یه چشم اشک؛ یه چشم خونوای! ناله میزدم ای وای مادرم ای وای از حرم ریختن دشمنا دور پیکرت بازی میکنه خولی با سرت شمر میگرده با سرت پیش چشامون یه چشم اشک؛ یه چشم خون قاتل از توو مقتلت اومده بیرون یه چشم اشک؛ یه چشم خون وای توو آتیش و دود، نیلی و کبود بیتو محرمی دور ما نبود توو گودالی و عریانه تنت مادر دوخته بود؛ پس کو پیرنت؟! من پی نیزه دویدم، مو پریشون یه چشم اشک؛ یه چشم خون میزنن زینبو توو شام غریبون یه چشم اشک؛ یه چشم خون وای! شد وقت اذان؛ میخنده سنان ما رو میزدن زجر و ساربان
تاکنون نظری ثبت نشده است.