- 230
- 1000
- 1000
- 1000
شب اول ماه رمضان 1402 - محمود کریمی
مراسم شب اول ماه رمضان با صدای محمود کریمی، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - دوریم از رخ ماه؛ أین بقیةالله ماندیم در دل چاه؛ أین بقیةالله دلتنگ یار بودیم هر روز؛ وقت و بیوقت گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیةالله یا رب تفضّلی کن؛ خسته شدیم از این غم با ما کمی بیا راه؛ أین بقیةالله ماه خداست این ماه از برکتش به مهدی ما را رسان در این ماه؛ أین بقیةالله یکشب نجف عطا کن تا در حریم حیدر گوییم تا سحرگاه، أین بقیةالله آب از سرم گذشته؛ عمرم به سر رسیده از سینه میکشم آه، أین بقیةالله هربار روضه رفتیم؛ هربار گریه کردیم گفتیم ناخودآگاه، أین بقیةالله در بین آتش و دود، مادر صدات میزد أین بقیةالله، أین بقیةالله
-
مدح - خدا حقیقت نور است و مظهرش زهراست نبی عصارهی قرآن و کوثرش زهراست من از کتاب ولایت جز این نمیدانم که این کتاب، هم اوّل هم آخرش زهراست خدا به خلقت پیغمبر افتخار کند نبی است مفتخر از اینکه دخترش زهراست نبی تمامی توحید را در او دیده علی، جمال خداوندمنظرش زهراست حسین گفـت: به نزد ستمگران هرگز ذلیل نیست عزیزی که مادرش زهراست به هر فلک که گذر کرد خواجهی لولاک به چشم فاطمهبین دید، محورش زهراست خوش آن بهشت که با بوی او معطّر شد خوش آن فرشته که ذکر مکرّرش زهراست اگر ز آیهی تطهیر پیکری سازند خدا گواست که روح مطهّرش زهراست وجود خواجهی لولاک، نخل توحیدی است که ریشه و تنه و شاخه و برش زهراست ز فضّه گر سخنی نشنوید غیر از وحی بعید نیست به قرآن که رهبرش زهراست علی ندیده عبادت نمیکند حق را شناخته است خدا را که مظهرش زهراست چگونه نور نگیرد بشر ز اسلامش؟ نبی که دختر اسلامپرورش زهراست پیمبری که مکرّر به حضرتش صلوات یقین کنید که ذکر مکرّرش زهراست چنانکه احمد و حیدر به شیعه، دو پدرند مسلّم است دگر، شیعه مادرش زهراست مقام و عزّت و قدر و جلال را نگرید که بوسهگاه نبی، دست دخترش زهراست سفر کنید به یاسین که شهر فاطمه است نظر کنید به قرآن که کوثرش زهراست علی به خانهی دربسته نیز تنها نیست سپاه جانبهکف و کلّ لشکرش زهراست به تیغ نطق و شرار خطابهاش سوگند که ذوالفقار علی، نطق همسرش زهراست
-
روضه - با اینکه نا ندارد و قامتکمان شده چون کوه، پشت حیدر کرّار مانده است هرشب برای غربت و مظلومی علی تا صبح گریه کرده و بیدار مانده است از نحوهی قدمزدنش حدس میزنم چشمان ضربدیدهی او تار مانده است کمتر شده تورّم پلکش ولی هنوز بر پیکرش، جراحت بسیار مانده است حتّی نفس که میکشد،آزار میکشد بدجور بین آن در و دیوار مانده است از پارگی پیرهنش، چند رشتهنخ با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است زخمش، عمیق مانده و خونریزی شدید زینب برای بستن آن، زار مانده است ای فضّه لااقل تو جواب مرا بده این جای پای کیست به دیوار مانده است
تاکنون نظری ثبت نشده است.