- 736
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت امام موسی کاظم (ع) 1400 - محمود کریمی
مرثیه خوانی شهادت امام موسی کاظم (ع) با صدای محمود کریمی، 1400
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - کسی که گردش چشمش مدار دنیا بود... دمش مسیح و نگاهش بهشت رویا بود وجاهت نبوی از شمایلش پیدا تمام دلخوشی دودمان طه بود تمامی سکناتش نشانهی رحمت ادامهی برکات وجود مولا بود درست مثل نگاه محبت زهرا عنایتش به دل عاشقان شیدا بود ابوالکریم ِکریم و ابوالرئوفِ رئوف مسیر آمد و رفتش پر از تمنّا بود صبور بود و تجلی کاظمین الغیظ کرامت حسن از خلق او هویدا بود نیاز نیست بگویم چه روی ماهی داشت قدش قیامت و ابروی او مصلّا بود کنار سفرهی این مرد مهربان هر روز برای هرچه گرفتار خسته جان... جا بود کسی که شرح کمی از فضائلش گفتم جناب باب حوائج – امام موسی بود بلای شیعه خرید و به کنج زندان رفت ز بس که خوب و رئوف و رحیم و آقا بود سیاه چاله کجا و بهشت عاطفهها بهار داد به دنیای این و آن تا... بود تمام قد به حضور خدای عزوجل قیام داشت و سرشار از تقاضا بود ابوالغریبِ غریب و ابوالشّهیدِ شهید شهادتش همهی روضههای گویا بود چگونه روضه بخوانم از این غریبی که پناه هر چه گدای غریب و تنها بود اسیر سلسله پا و ا سیر غل دستش و کار دشمن او خنده و تماشا بود چه آمده به سرش که شکسته مینالید میان دست قنوتش دعای زهرا بود جراحت تن او مثل سیّد سجاد... ز پشت حلقهی زنجیر کینه پیدا بود چگونه روضه بخوانم؟ اجازه مادر جان! حرامزادهای آمد که زشت سیما بود دوباره معبر تنگ و نگاه خون آلود دوباره دست کسی روی ماه بالا بود دوباره آه، کسی روی خاک میغلطید کسی که حجت پروردگار یکتا بود لبش گهی به دم آه ... آه معصومه گهی به نغمهی قدسی یا رضا وا بود به تخته پاره نهادند جسم او را وای کسی که ساکن عرش خدای اعلی بود چه قدر پشت سر او کفن فراهم شد چه چشمها که در آن روز داغ دریا بود گریز میزنم اینجا به روضههایی سخت نمیشود که در این لحظهها شکیبا بود دلم گرفته برای شهید عاشورا همانکه زینت دوش جناب طه بود همانکه گوشهی گودال تشنه و زخمی به پیش دیده ی خواهر فتاده از پا بود همانکه لحظهی نحر گلوی حق گویش حریم کنگرهی عرش غرق غوغا بود همان که بر سر غارت نمودن بدنش میان چند حرامی پست دعوا بود همان که بر سر نیزه سرش نشست و شکست تنش بدون کفن روی خاک صحرا بود شعر : مجتبی روشن روان
-
زمینه - گوشه زندان امشب شده از اشک دریا حس غریبی دارم بیا مادر زهرا زهرا زهرا نه نای نشستن دارم نه بال پریدن دارم نه روزنه نوری پیداست نه قدرت دیدن دارم به حق زینب یارب خلصنی یارب یارب می رسه تا معصومه از لبم این نجوا قلب رضا رو دریاب توی موج غم ها با چشم امامت دیدم که وقت شب یا روزه فردا تو غروبم قلب معصومه من میسوزه تو این دل شب یارب خصلنی یارب یارب قعر سجون روشن شد تو سجود آخر بین دم یا سبوح اومد عطر مادر مادر مادر سرخه همه ی پیراهن از اشک غل و زنجیرم با یاد سه ساله امشب با سلسله پر میگیرم دلم لبالب یارب خلصنی یارب یارب حس میکنم میخونه با من امشب قرآن قاری اوج نیزه با لبای عطشان عطر سر رو سرنیزه تا کنج سیاه چال اومد لب تشنه به استقبالم با زخمای گودال اومد ای وای حسین ای وای نیزه شکسته مونده تو ضریح پهلوت پنجه قاتل افتاد توی موج گیسوت ضربه های کند خنجر با فاصله بودن از هم گرگا پیش چشم خواهر سر رو میربودن از هم ای وای حسینم ای وای حسینم
-
تک - من کجا در بین خون و خاک دنبالت بگردم آمدم تا دور جسمِ بی پر و بالت بگردم پا به پای من آمدند می آمدم و میزدند آواره شدم وای حسین ای شاه کفنت کو عقیق یمنت کو بگو پیروهنت کو تنت کو تا که لب را میگذارم روی رگ های بریده می زند فواره ی خون زخم اعضای بریده تو که دست و پا میزدی وقتی زیر و رو می شُدی صیحه زد تمام فلک وای حسین وای حسین ای شاه قمرت کو کنارت پسرت کو ردا و سپرت کو سرت کو آمدم اما به سختی این نفس بالا می آید من که رفتم از کنارت مادرم زهرا می آید پاشیده ز هم پیکرت از هم می ربایند سرت سینه می زند مادرت وای حسین وای حسین ای پیکر عریان در این شام غریبان ببین ناله ی طفلان حسین جان ای شاه کفنت کو عقیق یمنت کو بگو پیروهنت کو تنت کو
کاربر مهمان