- 793
- 1000
- 1000
- 1000
وفات حضرت زینب (س) 1400 - محمود کریمی و مجید بنی فاطمه
مرثیه خوانی وفات حضرت زینب (س) با صدای محمود کریمی و مجید بنی فاطمه، 1400
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - نگاهم ماند و از درها نیامد نشانی از کبوترها نیامد زمانی گردِ من پُر بود حالا... یکی از آن برادرها نیامد دلم از تارِ غم شیرازه دارد وجودم دردِ بی اندازه دارد لباسِ کهنهات را میفشارم لباست بویِ خونِ تازه دارد لبم خشک است آبآور کجایی رُبابم سوخت علیاصغر کجایی سرم برخاک اُفتادهاست عمه عصایِ پیریام اکبر کجایی مگر در شامِ غم خواهر ندارید مگر این گوشه یک دختر ندارید بیایید و ببینم رویتان را… ولی افسوس بر تَن سر ندارید مرا در لحظهی خوشحالیاش زد مرا در موقعِ بیحالیاش زد کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد مرا هم با غلافِ خالیاش زد امیدم رفت تا بازوی تو رفت اباالفضلم چهشد اَبروی تو رفت سرم را ضربِ یک نیزه شکسته همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت شاعر : حسن لطفی
-
روضه - بنی فاطمه - طعم شیرین ذکر شور حسین زینب ای خواهر غیور حسین عالمه صابره عقیله تویی شاه بانوی این قبیله تویی قبله گاه امیر علقمه ای تو علی ای به شکل فاطمه ای نفس تو رقیه پرور بود خطبه هایت شبیه حیدر بود صاحب شوکت وقار علی ای زبان تو ذوالفقار علی نور بر روی ناقه ای بانو! خودِ نهج البلاغه ای بانو! چادر توست خیمه ی توحید سایه ی معجر تو شد خورشید پای داغ تو نوح کم آورد ایستادی و کوه کم آورد باورم نیست روضه ها، هیهات! کوچه! بازار! عمه ی سادات! هیبت تو شکسته شد؟! هرگز دست های تو بسته شد؟! هرگز حرف مقتل دروغ بود اصلاً دور محمل شلوغ بود اصلاً ؟ ... نظری سمت آفتاب نرفت ... عمه ام مجلس شراب نرفت ... پای این روضه روضه خوان جان داد دَخَلَت زَینَبُ عَلی بنِ زیاد
-
زمینه - هیچ کسی نیست دور و برم غیر یاد تاج سرم سر به دامان بی کسی مثل شام غریبان حرم چشمم از اشک زمزمِ خون روحم از درد طفل یتیم آید از خاک کربلا بوی تو همراه نسیم حسین ای جان ای جان پاره پاره پیروهنت یاد جسم بی کفنت کشته من را یاد تو و یاد دست و پا زدنتای وای ای وای حسین ای وای ای وای یاد رأس روی نیُ یاد صحرا و بدنت یاد تیغ کُند و گلو یاد سُم اسب و تنت یاد داغ دختر تو یاد حلق اصغر تو یاد نعل و جسم یتیم ارباً اربا اکبر تو ای حسینم ای حسینم یاد چشم خشک حرم بر ره آب آوره تو یاد چکمه روی تنت دشنه روی حنجر تو یاد چشم بسته ی تو یاد ذکر و لب زدنت یاد زلف خاکیِ تو یاد زیر و رو شدنت ای حسینم ای حسینم
-
نوحه - بنی فاطمه - دست تقدیر گریه میکنه ای وای داره شمشیر گریه میکنه ای وای خاک گودال ضجه میزنه انگار آخرین تیر گریه میکنه ای وای نور خورشید گریه میکنه ای وای بس که تابید گریه میکنه ای وای گفته مقتل جالسا علی صدرک هر کی فهمید گریه میکنه ای وای و علیک بالبکاء بین اون شلوغیا تنها بود و علیک بالبکاء نگران خیمه زنها بود و علیک بالبکاء چه غمی به صورتش پیدا بود و علیک بالبکاء که سرش به دامن زهرا بود یوماه سم مرکب گریه میکنه ای وای مادر هر شب گریه میکنه ای وای آسمون از داغ تو پریشون شد بس که زینب گریه میکنه ای وای موج دریا گریه میکنه ای وای خاک صحرا گریه میکنه ای وای همه رفتن مادرت کنارت هست خود زهرا گریه میکنه ای وای و علیک بالبکاء تشنه لب بود و لب دریا بود و علیک بالبکاء بدنش زیر سم اسبا بود و علیک بالبکاء سر پیروهنشم دعوا بود و علیک بالبکاء که سرش به دامن زهرا بود یوماه کوه و هامون گریه میکنه ای وای آسمون خون گریه میکنه ای وای لب خشکت چشم به راه بارون بود داره بارون گریه میکنه ای وای اون همه سنگ گریه میکنه ای وای وسط جنگ گریه میکنه ای وای دخترت تو خیمه مونده بی تابه شده دل تنگ گریه میکنه ای وای و علیک بالبکاء که زمین و آسمون گریونه و علیک بالبکاء خواهرش رسیده سرگردونه و علیک بالبکاء تو تنش نیزه رو میچرخونه و علیک بالبکاء مادرش روضه براش میخونه یوماه
کاربر مهمان
کاربر مهمان