- 33
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب چهارم فاطمیه اول 1401 - میثم مطیعی و مجید بنی فاطمه
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب چهارم فاطمیه اول با صدای میثم مطیعی و مجید بنی فاطمه، 1401
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - بنی فاطمه و مطیعی - چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت بزرگ هست عزیزم خدای همسایه تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی ز گریه ی تو در آمد صدای همسایه دعای توست که مرگت سریعتر برسد همین شده است دقیقاً دعای همسایه *** تو این شبا بیشتر بدونین قدر مادر رو اونی که زنده است مادرش، خوشبخته خوشبخته چشم و چراغ خونه هامون مادرامونن باور کنیم بی مادری سخته روضه همین حرفای ساده است روضه همیناس که می دونی فکر کن چی میشه که یه مادر از دنیا میره تو جونی در میزنن؛ زهرا نرو! این بار من میرم با هر صدای در زدن، صدبار میمیرم هر شب سراغ حال و روز بی قرارت رو از خون رو دیوار میگیرم من موندم و شبگریه های بی صدا! زهرا! جز تو ندارم توی این شهر آشنا زهرا! اما تو هم چن روزیه کم صحبتی با من من حیدرم؛ با من چرا زهرا؟ «حرفی بزن دورت بگردم، چیزی بگو دردت به جونم از دست من رفتی عزیزم، دلتنگتم ای مهربونم» از چادرت باید بفهمم حال و روزت رو؟ همراز تو آیا نباید مرتضی باشه؟ ای آسمون من! تو، هم شب گریه کن هم روز کی گفته اشکت بی صدا باشه؟ وقتی که حرف رفتن تو میشه میمیرم دنیای من چیزی به جز لبخند زهرا نیست همسایه ها دیروز توی کوچه میگفتن این فاطمه عمرش به دنیا نیست... «حرفی بزن دورت بگردم، چیزی بگو دردت به جونم از دست من رفتی عزیزم، دلتنگتم ای مهربونم»
-
زمینه - خونه ت رو آتیش میزدن، فقط تماشا کردم گفتن علی رو میبرن، دیدم و حاشا کردم چقدر در خونه ما رو می زدی منِ نمک نشناس، نیومدم یاریت با پهلوی شکسته حتی اومدی گفتی علی تنهاس، نیومدم یاریت ببخش مادر، منو ببخش مادر من سینه زنو ببخش مادر ببخش مادر ببخش مادر ببخش مادر منو ببخش مادر اینکه تو افتادی رو خاک، چقدر دلم رو سوزوند گریه میکردم واسه تو، چشمام به اون در میموند چقدر میگفتی که کجاس غیرتتون بهت زدن سیلی، جلو چشِ حیدر ببخش اگه نشد بهت کمک کنم هی زیر لب گفتم، چی میکشه حیدر ببخش مادر، منو ببخش مادر من سینه زنو ببخش مادر ببخش مادر، ببخش مادر، ببخش مادر منو ببخش مادر تاگریه کردی مرد و زن، همه بهت خندیدن شرمنده ام أمّ الحسن، همه بهت خندیدن خودم دیدم تموم همسایههاتون آوردن از خونه، چه هیزمی اون شب خودم دیدم حسین چقدر ترسیده بود دستاشو محکم بست، توو دستای زینب ببخش مادر، منو ببخش مادر من سینه زنو ببخش مادر ببخش مادر ببخش مادر ببخش مادر منو ببخش مادر شاعر : رضا یزدانی
-
زمینه - پورنقی - دست مادر شهیدم رو سرمه که روسفیدم مثل فاطمه تو عالم مادری ندیدم ای مادر امت یا زهرا ای نور هدایت یا زهرا ای اولین شهیده راه ولایت یا زهرا حماسه و عاطفه خلاصه مهر مادرونه شماست اون خونه که پر از وفاست پر از صفاست خونه شماست یا فاطمه یا فاطمه تا اید میمونه بالا پرچم علی ولی الله وقتی به سر میبندیم سربند یازهرا بانوی رشیده یازهرا ای نور دودیده یازهرا دور سر امام گشتن از تو رسیده یازهرا به عالمی موندگار قیام تو چراغ راه ما نگاه تو میون این فتنه و بلا ادامه داره راه تو یا فاطمه
-
شور - اگه نباشی به خدا، رحم نمیکنن به ما بگو داری میری کجا، رحم نمیکنن به ما تنِ به خاکِ غم رها؛ به زیر دست و پا نزن هی دست و پا سرت جدا، شد از قفا، میزدنم تو رو که میزدم صدا آه ای سرِ، رو نیزهها خیمهی ما غارت شد، خیالشون راحت شد خواهرت اذیّت شد، خیالشون راحت شد یوم علی وجه الثری، واویلتا هذا حسین بالعرا حسین من ای سر جدا حسین من... پیرهنی که میبرن، بافتهی مادرمه این که رهاش نمیکنن، برادر بی سرمه من و پریشونی تو شکسته قلبمو سر خونی تو تا بردی اسم حیدرو چه سنگایی زدن به پیشونی تو فدا سر خونی تو کوفه که بی غیرت شد، خیالشون راحت شد زخم زبون عادت شد، خیالشون راحت شد یوم علی وجه الثری، واویلتا هذا حسین بالعرا حسین من ای سر جدا حسین من... شاعر : رضا یزدانی
-
شور - پورنقی - بغض توی صِدامی ارباب عشق بی منتهامی ارباب روضه هات جنت الاعلامه علت گریه هامی ارباب اگه قبولم بکنی نوکرتم جان آقام جان آقام تا به ابد دربدر و مضطرتم جان آقام جان آقام دل بیقرار روضه ی مادرتم جان آقام جان آقامسیدنا المظلوم سیدنا العطشان سیدنا الغریب از ازل راه تو راهم بود عشق تو عشق دلخواهم بود نوکرت بودم و ایشالا نوکرت هستم و خواهم بود غمت دل و کرده پریشان آقام جان آقام جان آقام عالم قالیبدی سنه حیران آقام جان آقام جان آقام آدون اولوب دردیمه درمان آقام جان آقام جان آقام
-
روضه - در قتلگاه چشم تو سمت خیام بود دعوا برای غارت راس امام بود ای کاش مانده بود لباسی که داشتی شاید برای مادر تو التیام بود می گفت شمر بعد علی اصغرش حسین دیگر توان نداشت و کارش تمام بود آقا ببخش ،زینب اگر دیر آمده در قتلگاه دور و برت ازدحام بود فرمود تا امام علیکن بالفرار بهر مخدرات فرار التزام بود عدل علی به کینه ی این قوم علتی ست این قوم پست در صدد انتقام بود راسی که چوب خورد به دندان وبرلبش آیه به آیه صوت رسایش پیام بود گیسوی او به قامت نی ناله می سرود بر اهلبیت سایه ی او مستدام بود شاعر : علی اصغر یزدی
تاکنون نظری ثبت نشده است.