- 237
- 1000
- 1000
- 1000
شب شهادت حضرت فاطمه (س) فاطمیه اول 1401 - محمود کریمی، محمود علوی و ابراهیم رحیمی
مرثیه خوانی شب شهادت حضرت فاطمه (س) فاطمیه اول با صدای محمود کریمی، 1401
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - ? ستاره دیده فروبست و آرمید؛ بیا شراب نور به رگهای شب دوید؛ بیا ز بس به دامن شب، اشک انتظارم ریخت گل سپیده شکفت و سحر دمید؛ بیا شهاب یاد تو در آسمان خاطر من پیاپی از همهسو خط زر کشید؛ بیا ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید؛ بیا بهوقت مرگام اگر تازه میکنی دیدار بههوش باش که هنگام آن رسید؛ بیا به گامهای کسان، میبرم گمان که تویی دلم ز سینه برون شد ز بس تپید؛ بیا نیامدی که فلک خوشهخوشه پروین داشت کنون که دست سحر دانهدانه چید؛ بیا
-
روضه - بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت
-
روضه - محمود علوی - به غیر تلخی این چند ماهه ی آخر چه خوش گذشت کنار تو روزگار علی قرار من چه کسی بعد تو قرار علی پس از تو بانوی خانه که خانه دار علی پس از تو آنچه سفید است گیسوی حسن است پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست ...
-
روضه - ? درد دل بیدرمونه دنیا مثل زندونه خونه شد ویرونه، ای آب سیل اشک و بارونه جون میکنم با هر نفس زهرا به فریادم برس دنیا ندیده از علی درموندهتر مهمونی از این درد و غم ناخوندهتر چهرهی کتکخورده گلدون ترکخورده جون به لبهام آورده ای فلک، مدارا کن با منه جوونمرده قلبم برا صبرت، شکست بغضام سر قبرت، شکست یارم جلو چشم خودم، چشماشو بست آره هنوز زندم ولی پشتم شکست زنده موندن دشواره حال و روز من زاره رفتی و هنوزم، آه ردّ خون رو دیواره با دیدنت بین کفن این حیدره خیبرشکن دستاش میلرزه مثل بید میگیره تابوت دست من اون روسری نیمهسوز توو مشتمه گوشوارهی خونیت هنوز توو مشتمه
-
زمینه - ?قصّه دردناکه مهتاب زیر خاکه دلها دشت خونه خورشید سینهچاکه، سینهچاکه دست پدر خاک، خاکیه آه از دل مولا حاکیه حقّ داره که با اونهمه مهر از شهر مدینه شاکیه آه کشید؛ نگم چه آهی ناامید، سر دو راهی خیر ندید بعد زهرا مونده شاه بیسپاهی زخماش تا بودش میسوخت تار و پودش امشب حیدرو کشت بازوی کبودش، کبودش، کبودش چشمای کفن بارونیه اشکای علی پنهونیه امشب علی فهمید که چرا اون چادر خاکی، خونیه درد کشید؛ نگم چه دردی آه کشید؛ چه آه سردی ناله زد، پاشو نگا کن با دل علی چه کردی میرن از خونه جبرئیل روضهخونه پیغمبر کناره قبره بینشونه رفتی و علی بیچاره شد بند دل زینب پاره شد هردفعه که بیهوش شد حسن از غصّهی اون گوشواره شد حبس شده توو سینه امشب نالهی حسین و زینب مجتبی همش با گریه اسمتو میاره برلب حیدر تنها شد درداش بیدوا شد تا اینکه قراره بعدی کربلا شد، کربلا شد جسمی که شد از تیر سینهچاک میخونه: اخا ادرک اخاک زهرا میاد و میبوسه اون دستایی که افتاد روی خاک اون که ماه عالمینه رو لبش شهادتینه مرهم زخم اباالفضل اشک مادر حسینه
-
واحد - ابراهیم رحیمی - آرزوی پر زدن با من پرم با تو گریه های نیمه شب با من حرم با تو نفس با من هوا با تو دعا با من شِفا با تو نیاز کربلا با من جواز کربلا با توای کس و کارم به تو خیلی بدهکارمبی پناه و بی کسم مادر پناهم باشآخرین امید شبهای سیاهم باشمن و گریه من و زاری من و روزهای تکراریفقط دل خوش به اینم که هوای نوکر و داریآه دم آخر به دادم میرسی مادر
-
واحد - شب تاریک و تنها یه عدّه به همراه مولای عالم پی جسم بیجان بانوی لاهوت که آرام گرفته به تابوت عالم دم گرفته امشب همنوا با قلب مولا اللهم انا لا نعلم منها الا خیرا بعد تو خیر کجاس؟ بعد تو، آه صداس بعد تو، مرگ دواس دور این خانه، یک کهکشانه که سیل ملائک روانه که شانه به شانه رسیدند به این آشیانه همه نوحهگر مخفیانه تشییع شبانه قبر بینشانه ذکر لبها اللهم انا لا نعلم منها الا خیرا بعد تو بیکسم به خاک تو قسم عشق مقدّسم سینهی خاک معطّر کنار مزار مطهر شده قبر منوّر که دستی شبیه پیمبر رسیده به امداد حیدر پیغمبر مکرر گفت و برد در بر جسم زهرا اللهم انا لا نعلم منها الا خیرا رفتی و از غم توو دل ما همه خون شده فاطمه
-
واحد - ?در کنارت، اقتداری داشتم این سالها در مدینه، اعتباری داشتم این سالها با تو احساس غروری داشتم، زهرای من خوب بودم، روزگاری داشتم این سالها غم ندیدم از زمانیکه کنارت بودم و با تو، من با غم چهکاری داشتم این سالها مایهی آرامشام بودی و رفتی سوختام در کنار تو، قراری داشتم این سالها از زمان رفتنات، یک شهر میخندد به من حال فهمیدم چه یاری داشتم این سالها آتشی افتاد در باغام، خوشی از من گرفت باغ من؛ با تو بهاری داشتم این سالها چل نفر در خانهام بودند و من مأمور صبر من که با خود، ذوالفقاری داشتم این سالها
-
واحد - محمود علوی - به جز تو کیست رها از تعلق عالم که هدیه رخت عروسی شب زفاف کند اگر تو پشت در خانه رفته ای حق است که شیر هر دو سرا تیغ خود غلاف کند نهان شده است مزارت نخواستی امت به جای کعبه مزار تورا طواف کند ...
-
شور - ?همینکه روح زخمیات، سبک شد از لباسها زدند روی دستشان، مکاشفه شناسها چه سایههای مبهمی نشسته زیر پلک تو چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاسها به وقت غسل، همچنان گوش تو زنگ میزند تو را رها نمیکند هنوز این تماسها جان سه تا امام را به لب رساندهای؛ مرو! توجّهی نمیکنی چرا به التماسها؟ جز پر قو، چه بستری مطابق است با تنت؟ بیم خراش دارم از خواب تو روی یاسها برو ولی حلال کن؛ جهان مزاحم تو شد به درک تو نمیرسد شعور آسوپاسها خدا در بهشت را محو کند، نبینیاش مباد باز در دلت، زنده شود هراسها به یاد قبر مخفیات چو ابر گریه میکنم گاه که میروم سر مزار ناشناسها تو درد و روضه نیستی؛ تو راز آفرینشی تو را زدند کافران، پرت شود حواسها
تاکنون نظری ثبت نشده است.