منو
شب شهادت امام جعفر صادق (ع) 97 - منصور ارضی، ابوالفضل بختیاری و حسین سازور

شب شهادت امام جعفر صادق (ع) 97 - منصور ارضی، ابوالفضل بختیاری و حسین سازور

  • 3 تعداد قطعات
  • 13 دقیقه مدت قطعه
  • 202 دریافت شده
مرثیه خوانی شب شهادت امام جعفر صادق (ع) با صدای منصور ارضی، ابوالفضل بختیاری و حسین سازور، 1397

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 13:19
    روضه - خورشید تاریک است پیش روی صادق محراب اهل آسمان ابروی صادق جبریل زانو میزند پهلوی صادق عالم شده هرکس گذشت از کوی صادق پیداست اسرار عوالم از نگاهش پلکی زند میریزد عالم از نگاهش از کفر مردم را گرفت و باخدا کرد قفل مسائل را برای خلق وا کرد با تیغ علم غیب خود غوغا به پا کرد ظلم بنی عباسیان را برملا کرد علمش حجاب جهل ها را پاره کرده صادق بنی عباس را بیچاره کرده در مکتبش باعلم عالم پروری کرد یعنی جهاد علمی اش را رهبری کرد سرباز های عالمی جمع آوری کرد از راه شاگردان خود روشنگری کرد از بس به ریشه های دین خلق پرداخت لرزه به پایه های کاخ ظلم انداخت در راه حق گرچه کشیده زحمتش را اما ندانستند قدر و قیمتش را دشمن شکسته پیش مردم حرمتش را با ناسزا دادند مزد خدمتش را در کوچه های شهر یوسف را کشیدند این گرگ ها پیراهن او را دریدند می سوخت در آتش پر شیخ الائمه از بس که زد بر پیکر شیخ الائمه عمامه افتاد از سر شیخ الائمه حرمت شکست از مادر شیخ الائمه مردی که در محشر دو عالم را شفیع است ناراحت از نامردی ابن ربیع است آتش گرفته رشته های دامنش را ابن ربیع پست لرزانده تنش را در بین مردم میکشد پیراهنش را با ریسمان بستند دست و گردنش را همسایه ها اینبار هم کاری نکردند یعنی ولی الله را یاری نکردند او صبح صادق بود و در دست شب افتاد خیس عرق شد عرش در تاب و تب افتاد صدبار تا بغداد پشت مرکب افتاد در راه چندین بار یاد زینب افتاد چه بر سرش آورده اند ایام پیری زیر لبش میگفت ای وای از اسیری آن لحظه که شمشیر بر رویش کشیدند خشم رسول الله را با چشم دیدند با اینکه ناله های زهرا را شنیدند در کربلا اما سر از جدش بریدند در کربلا جد غریبش تیر میخورد بر بوسه های مصطفی شمشیر میخورد شاعر : آرش براری
  • 13:22
    واحد - ابوالفضل بختیاری - سر پیری چه بلایی به سرت آوردند چه بلایی سر زخم جگرت آوردند پابرهنه وسط شهر دواندند تو را پشت مرکب چه غریبانه کشاندند تو را دل شب بود که در کوچه کشیدند تو را خوب شد که در و همسایه ندیدند تو را پشت مرکب به زمین خوردی و گفتی مادر دست سوی کمرت بردی و گفتی مادر حرمت موی سپید تو شکسته ست قبول تو یدالهی و دستان تو بسته ست قبول باز هم شکر به عمامه تو دست نخورد حرف غارت نشد و جامه تو دست نخورد باز هم شکر که پامال سپاهی نشدی بی کفن مانده گودال سپاهی نشدی باز هم شکر به خلخال نگین باقی ماند اهل بیت حرمت پرده نشین باقی ماند باز هم شکر که از غصه لبالب نشدند دخترانت سر بازار معذب نشدند
  • 12:46
    زمینه - از نفس افتادم کمکم کن مادر بیا به امدادم کمکم کن مادر گل یاسمو به رنگ پاییزم ز فراغ تو ز غصه لبریزم کمکم کن تا ز جا برخیزم مولانا صادق آل فاطمه مطهر و پاکم ز نسل افلاکم عدو غریبانه کشیده بر خاکم به هر زمین خوردنم چنان مادر مدد بگیرم به ذکر یا حیدر منم امام و عزیز پیغمبر مولانا صادق آل فاطمه اگرچه از سیلی ستم شده بی حد از این دلم بشکست که حرف بد می زد اگرچه پیرم من اشجع الناسم من از تبار دو دست عباسم به نام مادر همیشه حساسم مولانا صادق آل فاطمه هزاران عقده ز کربلا دارم چو ابر پاییزی همیشه می بارم نفس نفس می زنم به آه و تب دوان دوان می دوم پی مرکب دلم گرفته ز غربت زینب

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی