- 262
- 1000
- 1000
- 1000
شب بیست و ششم ماه رمضان 1400 - میثم مطیعی
مراسم شب بیست و ششم ماه رمضان با صدای میثم مطیعی، 1400
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - بر عفو بی حسابت، این نکته ام گواه است گفتی که یأس از من، بالاترین گناه است من غرق در گناهم مسکین و روسیاهم تنها تویی پناهم لاتقنطوا گواه است هرگز نمی پسندی در بر رویم ببندی آخر کجا گریزد عبدی که بی پناه است در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم مویم شده سفید و پرونده ام سیاه است باز آمده ام به سویت برگشته ام به کویت این بنده ی فراری محتاج یک گناه است دست از ثواب خالی، پرونده از گنه پر پایم بود لب گور کارم فغان و آه است من عهد شکستم من راه خویش بستم ورنه به جانب تو هر سو هزار راه است یک یا الهی العفو جبران جرم یک عمر یک شام قدر با تو به از هزار ماه است یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است یک لحظه بی تو بودن یک عمر اشتباه است «میثم» به خود نگاهی جبران این سیاهی یا اشگ شامگاهی یا ورد صبح گاه است شاعر : غلامرضا سازگار
-
زمزمه - فاطمه جان ببین، این اشک و شیونو نخون امید من، دعای رفتنو بیطاقتن آخه، حسین و زینبت حسن با اشک بیصداش، که میکشه منو بمون، بهار خون? علی بمون، قرار خون? علی بمون، دوباره خون? علی، ببینه خندهتو ببین چه زود رسید، شب غم و عزا ببین چه زود گذشت، روزای خوب ما هیچی تو زندگی، نخواستی از علی ولی حالا با خواهشت، میسوزه مرتضی چرا؟ ای مهربون من چرا؟ حالا، تابوت میخوای از مرتضی بیا، یه رحمی کن به حال ما به حال بچهها خورشید خونهمو، شبونه میبرن تموم هستیمو، رو شونه میبرن با تو بهار اومد، به خون? علی دارن بهار خونهمو، از خونه میبرن نرو، امید من، بهار من نرو، آرامش و قرار من نرو، بمون بازم کنار من دار و ندار من غمش آتیش زده، همه وجودمو به کی بگم غمِ یاس کبودمو بهار خونهمه، قرار خونهمه آخه چطور کفن کنم، بود و نبودمو پاشو، پناه من تو کوچهها پاشو، افتاده از پا مرتضی پاشو، بدون من میری چرا؟ عزیز مصطفی
-
روضه - ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود ... این حرف های مرثیه خوانان دروغ بود ای کاش این روایت پر غم سند نداشت بر نیزه ها نشاندن قرآن دروغ بود ای کاش گرگ تاخته بر یوسف حجاز مانند گرگ قصه ی کنعان دروغ بود حیف از شکوفه ها و دریغ از بهار، کاش بر جان باغ داغ زمستان دروغ بود ... شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
تاکنون نظری ثبت نشده است.