- 747
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت امام موسی کاظم (ع) مهدی میرداماد، 1395
مرثیه خوانی شهادت امام موسی کاظم (ع) با صدای مهدی میرداماد، سال 1395
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
امشب میاد جونم روی لبهام/دیگه نمیبینه چشمام/آخه من فرزند زهرام/بارون میاد از تو چشمای من/می لرزه باز دستای من/سیاه چال شده جای من/بریدن اینجا امونمو/کاش ببینم باز جوونمو/معصومه دلتگنت شده بابا/از این غم می سوزه سینه ام/گریونه یاس مدینه ام/ذکرم شد مولاتی یا زهرا/واویلا غریب غریب غریب آقام/مونده رو پام جای تازیونه/تنم پر شد از نشونه/دلم رو غم می سوزونه/شبها نخوابیدم از غم و درد/شدم از این دنیا دلسرد/منو زندانبان کتک زد/واویلا از دوری رضا
-
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست/جز مشت پری گوشه ی زندان اثری نیست/در دل اثر از شادی و امید مجویید/از شاخه ی بشکسته ، امید ثمری نیست/گفتم به صبا درد دل خویش بگویم/اما به سیه چال ، صبا را گذری نیست/امید رهایی چو از این بند محال است/ناچار به جز مرگ ، نجات دگری نیست/تا بال و پری بود قفس را نگشودند/امروز گشودند قفس را که پری نیست/ایی مرگ کجایی که به دیدار من آیی/در سینه دگر جز نفس مختصری نیست
-
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را/خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را/روزی ما کرده خدا باب الحوائج را/از ما نگیرد کاش یا باب الحوائج را/ هرکس صدایش کرد بی چاره نخواهد شد/کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد/یادش بخیرآن روزها که مادر خانه/گه گاه می زد پرچمی را سر در خانه/پر می شد از همسایه ها دور وبر خانه/ یک سفره نذری، قدر وسع همسر خانه/مادر پدرهامان همینکه کم می آوردند// یک سفره موسی بن جعفر نذر می کردند/ عصر سه شنبه خانه ما رو به را میشدیک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد/با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد/آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود/نان و پنیر سفره موسی بن جعفر بود
-
رو خاک زندون دست و پا می زنی/با گریه رضا رو صدا می زنی/آقا برا غمت می سوزم غریب و بی کسی هنوزم/میسوزه از پا تا سرت تو لحظه های آخرت/آقا چقدر لاغر شدی شبیه زهرا مادرت/وای یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر/زمین می خوری لحظه واپسین/میگی بمیرم مادرم خورد زمین/میگی که مادرم جوون بود جوون ولی قدش کمون بود/چقدر تو روضه خوندی که صدات گرفته این شبا/چی می بینی که هی میگی نزن مادر و بی حیا/وای یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر/چه عاشقونه شیعه ها اومدن/به تابوتت شاخه ی گل می زدن/ولی امون ز نعل تازه با نیزه تشییع جنازه/یه مادری تو قتلگاه دلش از این غم سوخته بود/می دید که غارت می کنن پیراهنی که دوخته بود
-
آقا تویی غریب شهر کینه/دلت همش روضه نشینه/اسیر زهر آتشینه/تو و یه دنیا بی قراری/چاره ای جز رفتن نداری/میون تنهایی و غربت/شدی اسیر زهر کاری/وای کنارر پیکر تو مادرت رسیده/یه مادر جوون که قامتش خمیده/آقا تهمت و ناسزا شنفتی/درد دلت رو با کی گفتی/تو این اسارت مثه زینب/حتی یه شب راحت نخفتی/دلت همیشه غرق خونه/درد تو رو خدا می دونه/مصیبت رأس بریده/داره دلت و می سوزونه/وای آقا تو رو به جون این نور دو عینت/الهی جون بدم تو شهر کاظمینت
-
هـمـه عـالـم ، شده درهم/بـه عـزای سـبـط خــاتـم/حـضـرت امــام کــاظــم /هـفـتـمـین صاحب پرچم/دل خـسـتـه توی زنـدون/شد شهـید زهـر هــارون/بــه یــاد روضــ? مــادر/پـرزده بـا دلـی پـرخـون/غریب آقـام؛ غریب آقـام/توی زنـدان ، بـه سجـوده/دسـتـش و پاش همه کبـوده/نـمـی دونـم بـنـی عـبـاس /جنس زهرشون چی بوده/ذکـــر مــادر رو لــبــاشه/غـــم عــالـم تـو نــگــاشه/تـوی لحـظـه هــای آخــر/آقــا تــو فــکــر رضـاشه/غریب آقـام؛ غریب آقـام/داد و بـیــداد ، شـده آزاد/مــرد زنـــدانـــی بـغــداد/دیـگـه راحت شده امشب /از شـکـنـجــه هـای شـداد/رنگ و روی مـاه پـریده /وقــت رفـتـنـش رسیــده/عـباشـو توی سیاه چال/روی صـورتش کـشـیـده
-
مرد خدا اگر چه به غربت اسیر بود/بر هفت شهر کشور امکان وزیر بود/حلمش شکوه حلم و شکیبایی رسول/جودش هماره جلوه خیل کثیر بود/زنجیر هم نوای غریبانه های او/از صبر جان خسته او ناگزیر بود/می خواست وقت ناب مناجات با خدا/زندان برای خلوت او دلپذیر بود/اما چه شد که یوسف زهرا به چاه درد/عجل وفاتیش به لب از عمر سیر بودکنج قفس شکسته پری مانده بی نفس/وقتی گشوده شد در زندان که دیر بود/یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر
تاکنون نظری ثبت نشده است.