منو
وفات حضرت ام البنین (س) 92 - محمود کریمی

وفات حضرت ام البنین (س) 92 - محمود کریمی

  • 6 تعداد قطعات
  • 10 دقیقه مدت قطعه
  • 186 دریافت شده
مرثیه خوانی وفات حضرت ام البنین (س) با صدای محمود کریمی، 1392

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 10:56
    غزل امام زمان (عج) - گره فتاده به کارم گره گشایی کنبه یک نگاه دل خسته را خدایی کندعای گوشه نشینان بلا بگرداندمرا خلاص ز دام غم جدایی کنمسافر نجف و کربلا و سامرامرا طلب بنما یک سحر هوایی کندر این مجالس روضه امید میگیرمبیا و با دل بیچاره هم نوایی کنعزای ام بنین و سیاه پوشیدممرا به سمت تعالی تو رهنمایی کنبه روضه های محرم به فاطمیه قسمبه پای بیرق هیئت مرا فدایی کناسیر لطف شمایم فَزِدنی یا مولامرا غریق کرامات مجتبایی کنقسم به معجر خاکی قسم به روی کبودمرا شهید شهیدان کربلایی کنانا ابن حیدر کرار گو به صبح ظهورضریح فاطمه را ظهر رونمایی کن
  • 6:03
    نوا - از خون جوانان حرم لاله دمیده بابا به حرم آمده با ناله ولی قد خمی ده گوید یارم نیامد کس و کارم نیامدعلمدارم نیامد خدایا چه کنم حالا که من گرفتارم نیامد
  • 17:31
    روضه - خونه من که خونه مراده خدا بهم اینجا علی رو داده چار تا غلام اوردم اینجا واسه دو تا خانوم و دو تا اقا زاده برا دو خورشیدش یه ماه اوردم برای خیمه تکیه گاه اوردم روزی که عباسم و دید علی گفت برای دختراش سپاه اوردم اما زدند اینه رو شکستند دلای سنگی سرش و شکستند دلیل داره اگه زمین می خورم اخه عصای پیریم و شکستند میگن که خیمه ها کفن ها شدند با سیلی غرق خون دهن ها شدند یه چند تا دخترام رسیدن ولی دیدم شبیه پیر زن ها شدند امون از این موهای خاکستری از این همه گلای نیلوفری عباسم و حسینم و گرفتند نه مادرم نه حتی نامادری دست رو دلم نذار دلم کبابه شبیه روی سوخته ربابه تا وقت مردنش همش می پرسید چرا نذاشتن پسرم بخوابه ربابه و روضه ما سه شعبه میگه زدید ولی چرا سه شعبه فرقی داره شیر خواره با علمدار فرقی نداره نیزه با سه شعبه بس کن رباب زخم گلو را نشان مده گهواره نیست دست خودت را تکان مده گر چه امید چشم ترت نا امید شد بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد بس کن رباب حرمله از راه میرسد ببین مادر ز گریه اب رفته که از سر درد ها از تاب رفته به نیزه دار گفتم بچه داری کمی ارام تازه خواب رفته دست رو دلم نذار دلم شکسته رو مشک پاره لخته خون نشسته خونش خراب شه خونم و خراب کرد هر کی به نیزه ها سرت رو بسته غلام اقات شدی ابالفضل سایه سادات شدی ابالفضل هر کسی سهمی از تو رو کند و برد بد جوری خیرات شدی ابالفضل تیر و چطور با زانوهات کشیدی فاطمه رو به قتلگات کشیدی چطور با دستی که نداشتی مادر چادرت و روی چشات کشیدی عاقبت انتظار تو سر اومد سرت زمین نخورده مادر اومد نذاشت که روی نیلی رو ببینی تیری که از پشت سر تو اومد
  • 14:14
    زمینه - داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد ادبت پیش فاطمه رو سفیدم کرد علمدار رعنای من شهید عاشورای من دم آخر مادر تنهاست بیا ماه زیبای من خبر داری عزیزم از حالم منم مثل تو بی پر و بالم ببین تنهایی من و مادر خودت امشب بیا به دنبالم شنیدم تشنه جون دادی به دریا رنگ خون دادی شنیدم که بعد از دستات خودت روی خاک افتادی حرم آماده اسارت شد به آل فاطمه جسارت شد همون شب مثل خیمه زینب تموم پیکر تو غارت شد این دلم از شراره خیمه می سوزه تو شب بی ستاره خیمه می سوزه هنوزم زینب حیرونه دلش خونه خونه خونه دم وا عباسش هر شب دلامون و می سوزونه سکینه وقتی روضه می خونه نشونم میده زخمای شونه ببین مادر که بعد عباست چی اوردن به روز این گونه قصه تازیونه ها جونم و برده به خدا که با هر نفس مادرت مرده شنیدم سردار لشکر که می بردن بی تو معجر چه جوری طاقت آورده سرت روی نیزه مادر الهی مادرت به قربونت به قربون نگاه پر خونت نگاه زینبت به من میگه که زهرا هم شده پریشونت عمود و فرق شیر من قصه کوتاه دیگه بی تو دلیر من کار من آه روز اول که با استاد سپردند مرا دیگران را هنر آموخت مرا مجنون کرد
  • 5:46
    واحد - ماه شبای تار ام البنین عباس من باعث افتخار ام البنین عباس من زندگی ام خزان شده نازنین زندگی و بهار ام البنین عباس من خیز ز جا به چشم زیبا نگر دیده اشکبار ام البنین عباس من بعد تو قصه سقایی ات غصه شده مدار ام البنین عباس من گریه در اورد زمین خوردن و دیدن اظطرار ام البنین عباس من شاخه خشکیده شدم بعد تو تو بودی برگ و بار ام البنین عباس من ای پسر بی سر ام البنین تشنه لب مظطر ام البنین عباس من فاطمه شد مادر تو زینبت خواهر تو دختر ام البنین عباس من مشکل هر غمزده را حل کند دست تو ای حیدر ام البنین عباس من کاش کسی از سر قبرت گلم خاک بریزد سر ام البنین عباس من
  • 2:44
    مدح - "مَن اراد الله" باید راه آل الله پوید در مسیر عشق اهل البیت نهج السالکینم داد یزدان مزد عشقم را به پای شیر یزدان کودکی را که برای نوکری شد جانشینم قد کشید عباس با شیر من و نان ولایت نان خوشبویی که بود از دست شاهنشاه دینم خرده نان مانده از آن سفره را دادم به عالم عالمی حاجت گرفت از سفره ی ام البنینم تا علیِّ اکبر و قاسم به من گفتند مادر در دلم گفتم که اکنون واقعا ام البنینم

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی