منو
شهادت حضرت فاطمه (س) شب سوم فاطمیه اول 99 - حسین سازور

شهادت حضرت فاطمه (س) شب سوم فاطمیه اول 99 - حسین سازور

  • 4 تعداد قطعات
  • 8 دقیقه مدت قطعه
  • 178 دریافت شده
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب سوم فاطمیه اول با صدای حسین سازور، 1399

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 8:16
    مدح - نای خوبان دو عالم از نوای فاطمه است خلقت جن و بشر اصلا برای فاطمه است مدح او از ما نیاید حق سروده وصف او خط به خط آیات قران در ثنای فاطمه است افتخار مصطفی شد بوسه بر دستان او این نشان از شوکت و قدر و بهای فاطمه است هر چه نعمت گشت نازل از سما سوی زمین از عنایات علی و از عطای فاطمه است ما اگر ماندیم در خیل محبان علی لطف زهرا هست و تاثیر دعای فاطمه است نام ما را جزو خدامش اگر حک کرده اند این هم از الطاف مخفی خدای فاطمه است نسل در نسلیم سائل بر در میخانه اش چشم ما بر دست های با سخای فاطمه است همت ما در جهان جلب رضای مادر است چون رضای حضرت حق در رضای فاطمه است یک نخی از چادرش فردا قیامت می کند روز محشر کار ما با بچه های فاطمه است فاش میگویم قیامت کار ما بیچارگان دست سالار شهیدان، سر جدای فاطمه است شاعر : حاج مجتبی قاسمی
  • 10:13
    نوحه - تو شمع خاموش خرابه شده ای وا اماه گریه زینب و ربابه شده ای وا اماه پیرشدم ز داغ تو مردم از فراق تو وای رقیه نور عینم وای امانت حسینم یا حسین یاحسین یاحسین یاحسین با بدن زخمی و پیکری کبود وای وای مثل پدر برای تو کفن نبود وای وای به سر زنم رقیه جان بی کفنم رقیه جان صورت سالمی و مویی ندارم وای وای بابا ندارم و عمویی ندارم وای وای به جون دخترت پدر خسته شدم منو ببر
  • 7:30
    روضه - خنده دشوار را بیمار می فهمد فقط حال من را مرد دختردار می فهمد فقط حنجرم در آتش خیمه پس از تو سوخته حرف من را عمه از رفتار می فهمد فقط چشم کم سو و زمین افتادنم را زیر پا هر کسی که رفته در انظار می فهمد فقط سختی کار مرا با آستین پاره ام آن کسی که رد شد از بازار می فهمد فقط طعنه ها و خنده های شمر و خولی یک طرف زجر از حرف حساب، آزار می فهمد فقط سینه تنگ مرا با مُشت محکم خُرد کرد درد پهلوی مرا دیوار می فهمد فقط زخم بازوی مرا شلاق و کعب نیزه ها تاول پای مرا هم خار می فهمد فقط لکنتم زیر سر آن سرخ موی مست بود علتش را آن جنایتکار می فهمد فقط آمدی با سر دوباره بوسه بارانم کنی چشم تار من همین مقدار می فهمد فقط شاعر : رضا دین پرور
  • 3:32
    واحد - در غم هجر پدر کاری به جز شیون نداشت اشک فرزند شهید اینقدر خندیدن نداشت وارث درد هزار و نهصد و پنجاه زخم جای سالم یک سر سوزن به روی تن نداشتدرد او زخم زبان ها بود زخم پا نبودپای خود را می کشید آری ولی گفتن نداشت دختری که هیچ کس از گل به او کمتر نگفت از سنان و حرمله تاب لگد خوردن نداشت با همان غیظی که اکبر را زدند او را زدند وای من اما رقیه بر تنش جوشن نداشت شمر می زد تازیانه زجر می زد کعب نی دختری مثل رقیه این همه دشمن نداشت کاش می شد تا بپوشاند سرش را از عمو گیسوان سوخته در شعله ها ؛ دیدن نداشت شاعر : علیرضا خاکساری

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی