منو
شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه دوم 98 - حنیف طاهری

شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه دوم 98 - حنیف طاهری

  • 6 تعداد قطعات
  • 25 دقیقه مدت قطعه
  • 90 دریافت شده
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه دوم با صدای حنیف طاهری، 1398

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 25:04
    روضه - زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمی تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی تر که قبل از قص? »قالوا بلی» این زن بلی گفته ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد چه بنویسم از آن بی ابتدا، بی انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه یا للعجب واحیرتا زهرا چه می فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا مرا در سای? خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می زد، وصل? دیگر بر آن چادر که جبرائیل می بندد دخیل پر بر آن چادر ستون آسمان ها می گذارد سر بر آن چادر تیمّم می کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه ها بوده ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده ست غمی در جان زهرا می شود تکرار در تکرار صدای گریه می آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان ها می شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می خواند کسی انگار برایش روضه می خواند صدایی در دل باران که یا أماه أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوار? او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی وقفه می بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه ست، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می بخشید مادر را کفن هایم یکی کم بود، می بخشید مادر را بمیرم بسته می شد آن نگاه آهسته آهسته به چشم ما جهان می شد سیاه آهسته آهسته صدای روضه می افتد به راه آهسته آهسته زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته بُنَّیَ تشنه ای مادر برایت آب آورده شاعر : سید حمیدرضا برقعی
  • 4:15
    شور - ای بهترین یار حیدر بی رمق افتادی بین بستر بیمار من از چه دیگر رویت را می گیری از من مادر جانم را سوزانده آه سرد تو قلبم را لرزانده رنگ زرد تو می میرم عاقبت از درد تو مرو قرار زینب بمان کنار زینب نیلی گشته ماه رویت شد بابا شرمنده از بازویت مانده ای تو پشت این در دستت را می گیری بر پهلویت روز و شب می نالی از عمق جانت مثل من بی حالی جانم قربانت می افتد شانه ام از دستانت ز زخم تازیانه شدی پر از نشانه مرو قرار زینب بمان کنار زینب
  • 3:57
    تک - سلام ای حضرت کوثر سلام ای مادر یکتا سلام ای روح با ایمان سلام ای حضرت زهرا سلام من به تو ای مام زینبین سلام من به تو ای نور عالمین سلام حضرت حق بر جلال تو سلام من به تو ای مادر حسین مادر حسین مادر حسن تکیه گاه من قبلگاه من سلام ای یاور حیدر سلام ای جان پیغمبر سلام ای صاحب شوکت سلام ای حضرت مادر سلام من به تو ایینه خدا سلام من به تو سلطان ما سوا سلام من به تو اییینه علی سلام من به تو و شاه کربلا نور مغربین نور مشرقین دستم و بگیر مادر حسین تویی تو معنی قران تویی تو در دل و در جان تویی تو علت خلقت تویی تو حضرت جانان سلام من به تو حضرت امیر همه عالم به محضر تو سر به زیر سلام من به تو ای هستی علی سلام من به تو ای بهترین مسیر جان مرتضی جان مجتبی ما رو راهی کن برا کرب و بلا
  • 7:05
    واحد - گرفته زانوی غم در بغل این روزها زهرا ندارد غیر غربت پشت این در آشنا زهرا نه تنها وقت رفتن دست بر دیوار می گیرد که در این خانه رو می گیرد از شیر خدا زهرا مدینه لیله قدر است و قدرش را ندانستی شنیدی نامی از زهرا و ما ادراک ما زهرا مدینه گوش بسپار و ببین از دست این مردم چه می خواهد میان ربنایش از خدا زهرا مدینه کاش می دانست از این بی نشان رفتن چه داغی می گذارد تا ابد بر سینه ها زهرا تمام دردهایش را به گوش چاه می گوید تماشا کن علی را برد این غم تا کجا زهرا ستون ها ی زمین لرزید وقتی از نفس افتاد گواه چادری خاکیست بین کوچه ها زهرا گرفتم که شکستی و گرفتم که زدی بر جان ولی ای در چرا پهلو و ای آتش چرا زهرا شکست از سینه پر درد پهلوی خلافت را خلافت خانه را انداخت از قدر و بها زهرا همین که گفت یا حیدر شبانه کفن و دفنم کن چه زیبا پرده را برداشت از این ماجرا زهرا خدا رو شکر بت های خلافت خانه ی ذلت دم آخر ندارد هیچ حرفی با شما زهرا از این پس روضه را آماده کرده دخترش زینب برای آن شبی که می رسد در کربلا زهرا
  • 4:27
    زمینه - ای یوسف بی پیرهن ای کشته دور از وطن صد پاره تن عریان بدن ای وای من گرگا می ریزن دور و برت خنجر می ذارن رو حنجرت پاره پاره می شه پیکرت وای ای وای غوغا می شه دشت کربلا می پیچه ناله یا اخا دارن از راه میان مرکبا وای ای وای وای ای شاه سربریده زهرا از راه رسیده با قامت خمیده از بعد تو نامحرما ریختن میون خیمه ها سیلی زدن به دخترا ای وای من هم بر سینه می زنم هم به سرم غارت می شه معجر اهل حرم از داغ برادرم خون جگرم وای ای وای حیرون و آواره شده رباب این غصه می ده آدمو عذاب دارن مارو می برن بزم شراب وای بعد تو خواهر تو همراه با سر تو پیرم کرده کسی که برده انگشتر تو وای ای وای ای وای ...
  • 8:17
    زمینه - سه ماهیه که بعد بابات نیومده خنده رو لبهات می دونی که چند وقته مادر سرمو نذاشتم رو دستات بیا مثل جوونیات موهامو شونه بزن یه قصه باز برام بخون آروم بشه دل من یه نذری کن که زینب آروم بگیره امشب دلم گرفته آتیش می گیره سینم تا اشکتو می بینم دلم گرفته تو چشم من نگاه کن وای برا خودت دعا کن وای سه ماهیه که روی بستر نماز نشسته می خونی قنوت یه دستی می گیری دل همه رو می سوزونی با هر نفس یه گل میاد رو نقش پیرهنت کبودی رو گونه هات یه رازه با حسنت همش نگو می میری شاید شفا بگیری خدا بزرگه درسته چی کشیدی ولی چرا بریدی خدا بزرگه دیگه بلند شو از جا وای غریبه بی تو بابا وای تو چشم من نگاه کن وای برا خودت دعا کن وای سه ماهیه که تو مدینه سلام بابا بی جوابه سه ماه که هر شب حسینت با چشای گریون می خوابه بهم بگو شبا چرا با این که جون نداری بالا سر حسین میای یه کاسه آب می ذاری تو اوج تب می سوزی ولی پیرهن می دوزی برا حسینت یه غم منو سوزونده چرا کفن نمونده برا حسینت بهم نگو دوباره وای حسین کفن نداره وای

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی