- 273
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه دوم 98 - حنیف طاهری
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه دوم با صدای حنیف طاهری، 1398
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - آن زهرهای که مهر به نورش منور است دردانهی پیمبر و زهرای اطهر است بر تارک زنان جهان تاج افتخار بر گردن عروس فلک عِقد گوهر است بانوی بانوان جهان سرور زنان درج عفاف و عصمت کبرای داور است او را پدر رسول خدا صدر کائنات او را علی ولی خداوند همسر است بحریاست پر ز درّ و گهرهای شاهوار یزدان ورا ستوده به قرآن که کوثر است کیهان تابش دو فروزنده آفتاب گردون گردش دو رخشنده اختر است خونی که داد سرور آزادگان حسین مرهون حسن تربیت و شیر مادر است تا روزگار بوده و تا هست پایدار عرش خدا ز زهرهی زهرا منور است نوری که زیببخش مکان است و لامکان از باختر فروغ رخش تا به خاور است حورای انسی است و ز مشکینشمیم او گیسوی حور و روضهی رضوان معطر است شهبانوی حجاز ولی کار خانه را با فضهی کنیز، شریک و برابر است در خانهای که جای قدمهای جبرئیل گاه نزول وحی خدا زیب و زیور است از رنج کار آبله میزد به دست او دستی که بوسهگاه لبان پیمبر است در منتهای اوج بلاغت خطابهاش آهنگ چون پیمبر و منطق چو حیدر است این افتخار بس که «ریاضی» به درگهش عبد و غلام و بنده و مولا و چاکر است شاعر : سیدمحمدعلی ریاضی یزدی
-
شور - قلبم گرفتاره حالم پریشونه من گریه ها کردم، "با اسم محزونت هرشب به یاد تو، چشمامو تر کردم دیدی جوونیمو، توو روضه سر کردم باز آبرومو خریدی میدونم درمون دردامی دردت به جونم خیلی بدهکار آقاییاتم میخوام همیشه کنارت بمونم آقام حسینه حسینه حسینه مولام حسینه حسینه حسینه اشک منو دیدی، بازم کَرَم کردی آدم نبودم من، تو آدمم کردی دور از تو دنیارو، میخوام چیکار آقا باز هم دلم تنگه، تنهام نزار آقا نیمه شبها سر رو تربت میزارم میگم حسین آروم آروم میبارم از تو به غیر از محبت ندیدم من هیچکس و جز تو آقا ندارم آقام حسینه حسینه حسینه مولام حسینه حسینه حسینه عمری دل زارم ،مست اباالفضله روزیِ هرسالم، دسته اباالفضله کارم گره خورده، ای باوفا عباس ماه بنی هاشم، مشکل گشا عباس از بچگی گریه کردم برا تو از من نگیر اشک توو روضه هاتو اسمت شده مرهم هرچی درده هیچکی توو قلبم نمیگیره جاتو سقا ابالفضل ابالفضل اباالفضل آقام ابالفضل ابالفضل اباالفضل
-
تک - به نور تو محتاجه کل زمین و عالم تو آسمونا خورده به نام عشقت پرچم دل به تو دادم خانوم از دو جهان آزادم خیلی خرابم اما با یه نگات آبادم ای جان رسول الله روان رسول الله رو سرمون هست خانوم سایه دستای تو کی می دونه چی بوده علت دردای تو غصه و درد و غم هات غریبی مولا بود تموم عشق مولا خنده تو زهرا بود ای جان ولی الله روان ولی الله دریای لطفی خانوم خشک و کویرم بی تو حیات من با عشقه بدون می میرم بی تو چادر خاکیت خانوم حبل متین حیدر یه نخ از این چادر ملجأ ما تو محشر با گریه هات گریونم با ناله هات بی تابم با دعای خیر تو سینه زن اربابم جاری توی رگهام محبت اربابم پای پیاده می رم زیارت اربابم تو جان حسین هستی روان حسین هستی
-
واحد - ابریست کوچه کوچه، دل من... خدا کند، نمنم، غزل ببارد و طوفان به پا کند حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند با واژههای از رمق افتاده آمدم میخواست این غزل به شما اقتدا کند حالا اجازه هست شما را از این به بعد این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟ مادر! دوباره کودک بیتاب قصهات... تا اینکه لای لای تو با او چهها کند یادش بهخیر مادرم از کودکی مرا میبرد تکیه تکیه که نذر شما کند یادم نمیرود که مرا فاطمیهها میبرد با حسین شما آشنا کند در کوچههای سینهزنی نوحهخوان شدم تا داغ سین? تو مرا مبتلا کند مادر! دوباره زخم شما را سرودهام باید غزل دوباره به عهدش وفا کند: یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه... مانده بود، دست تو را چگونه ز مولا جدا کند باور نمیکنم که رمق داشت دست تو مجبور شد که دست علی را رها کند... تو روی خاک بودی و درگیر خار بود، چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند نفرین نکن، اجازه بده اشک دیدهات این خاک معصیتزده را کربلا کند زخمی که تو نشان علی هم ندادهای چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند باید شبانه داغ علی را به خاک برد نگذار روز، راز تو را برملا کند... گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟ افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند با بغض، مردی آمد از این کوچهها گذشت میرفت تا برای ظهورش دعا کند از کوچهها گذشت... و باران شروع شد پایان شعر بود که طوفان شروع شد
-
زمینه - خدا صدای عشق پشت در چرا خاموشه فضه بیا کمک مادرم دیگه بیهوشه کی حال ما رو می دونه دیوار و در کلش خونه یه مرد نیست جای مادر تا بابامو برگردونه این صحنه ها به خدا نمی شه باورم پهلو شکسته شده سایه رو سرم هنوز تو گوش منه ناله مادرم برای حفظ دین می زاره همه جونش رو به پای مکتبش می ریزه همه خونش رو دشمن چقدر هماهنگه بی رحمه و دلش سنگه با تازیانه و سیلی داره با حورا می جنگه تو کوچه ی بی کسی هی زمین می خوره اما نمی شه دل از بابامون ببره تو کوچه ها تا نذاشت بابامو ببرن نامردا هر جوری شد مادرم رو زدن
-
روضه - تو قیامت را قیامت می کنی بر امامان هم امامت می کنی صحنه محشر همه پابست توست اختیار نار و جنت دست توست این عجب نبود به یک یافاطمه حق دهد بر کار محشر خاتمه
تاکنون نظری ثبت نشده است.