- 286
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه اول 1400 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه اول با صدای میثم مطیعی، 1400
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - ببین ز فاطمیه شورشی در عالم نیست به روضه راه ندارد دلی که محرم نیست اگر مصائب زهرا نبود می گفتم غمی عظیم تر از ماتم محرّم نیست دوباره سفره? اشک و به لطف صاحب عزا برای اهل مصیبت غذا و نان کم نیست هزار شکر که در روضه? خصوصی تو نشسته ایم و به تن جز لباس ماتم نیست دلم به لطف تو پیوند خورده با روضه مرا بیخش که این رشته گاه محکم نیست مگر تو گریه کنی زخم دست و پهلو را به درد فاطمه جز گریه ی تو مرهم نیست بیا بگو که نیفتاد بین کوچه ی تنگ بیا بگو که رخش نیلی و قدش خم نیست شاعر : محمدعلی بیابانی
-
روضه - مباد کوبه ی در را کسی به در بزند چنان که نعرهی آن شعله بر جگر بزند در انتظار نشسته ست پشت در هیزم که با اشاره ای آتش به خشک و تر بزند به غیر خانه ی بانو کجاست در این شهر که جبرییل به آن لحظه سر بزند به قصد ضربه به او، تازیانه بالا رفت فرشته ها همه گفتند : وای اگر بزند ... خدا کند که نبینند کودکان علی مقابل همگان دست بر کمر بزند اگرچه بال و پرش را شکسته اند ولی شده مجاب که در عرش بال و پر بزند شاعر : سید علی رضا شفیعی
-
زمینه - میخونم مولا مولا مولا میگریم زهرا زهرا زهرا میجوشد خون از دلها دلها وای از این دنیا ترسم آن دم که دست بر پهلویش بگیرد به یک نظاره، علی بمیرد ترسم آن دم که در با شعلهها بسوزد به هر شراره، علی بمیرد «با نام علی برمیخیزد زهرا لا حول و لا قوة إلا بالله» میگرید زینب تنها تنها آن سوی دیگر هم مجتبی غمهای دنیا یک جا آمد به دل مولا ابتلایی که مرتضی دید از این زمانه کسی نبیند، کسی نبیند آتش از خانهی علی میکشد زبانه کسی نبیند، کسی نبیند «با نام علی برمیخیزد زهرا لا حول و لا قوة إلا بالله» هر شب میخوانیم ما با مولا اللهم اشف مرضانا را میگیرد آخر دست ما را مهدی زهرا غم ما هیچ است پیش غم تو مولا چهها کشیدی، بقیة الله داغ مادر، روضهی سیلی، چه کرده با تو؟ فدای اشکت، یا حجة الله «برمیگردند خونخواهان زهرا لا حول و لا قوة إلا بالله»
-
واحد - مادر بگو بدون تو به کی تکیه کنم؟ رو دامنش بشینم و براش گریه کنم؟ صبر کن یه کم مادر، پُرم، پُرِ غم مادر زینب کجا و تابِ اینهمه درد و ستم مادر بعد از تو میدونم، آره من مادر خونهم تنها موندیم بعد از این من و اشک باباجونم «سای? رو سرم، هم? باورم پدرم رو ببین، مرو ای مادرم» مادر! بابام غریبه خودتم خوب میدونی تو غربت مدینه تو فقط یار اونی آهستهتر مادر، تورو پیغمبر مادر چهها گذشت اون لحظه به پهلوت پشت در مادر چه حیرونه بابا، چه پریشونه بابا "امن یجیب" با گریهی دمادم میخونه بابا «سای? رو سرم، هم? باورم پدرم رو ببین، مرو ای مادرم» شاعر : محمدرضا وحیدزاده
-
واحد - خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم، هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها ... نشد هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها ... نبود هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد من عصای پیری مادر شدم در کودکی پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد تا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نماند در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد پیش زینب بغض هایم در گلویم گیر کرد خواستم زاری کنم، پیش حسین، اما نشد چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد خون نشد پاک آخرش از برگ لاله، هر چقدر ریخت بر دست علی آب روان، اسماء، نشد شاعر : قاسم صرافان
تاکنون نظری ثبت نشده است.