- 507
- 1000
- 1000
- 1000
28 صفر - رحلت پیامبر اکرم (ص) - میثم مطیعی، 1400
مرثیه خوانی 28 صفر، رحلت پیامبر اکرم (ص) با صدای میثم مطیعی، 1400
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - خاتم الانبیا رسول خدا که جهانش هزار بار فدا کـرد اعـلام بـر سر منبر به خلایق ز اصـغر و اکبر که من ای مسلمینِ نیک خصال دیدم آزارها به بیست و سه سال کردهام روز و شب حمایتتان سنگ خوردم پی هدایتتان ساحرم خواندهاید و جادوگر بـر سـرم ریختیـد خاکستر گـاه کـردید سنـگ بـارانم گـه شکستید درِّ دنـدانم مثل مـن از منافق و کفار هیـچ پیغمبری نـدید آزار حال چون میروم از این دنیا اجر و مزدی نخواستم ز شما جـز کـه بـا عتـرتم مودّتتان حرمت و طاعـت و محبتتان دو امـانت مـراست بین شما طاعت از این دو هست، دین شما ایـن دو از امـر داورِ منّـان یکی عترت بوَد، یکی قرآن این دو با هم چو این دو انگشتند تـا ابـد متصل به یک مشتند کافر است آن کسی که در اقرار یـکی از این دو را کند انکار چون محمّد ز دار دنیا رفت روح او در بهشت اعلا رفت جمـع گشتند امـت اسـلام تا به زهرا دهند یک انعـام رو سوی بیت کبریا کردند جـای گل، بار هیزم آوردند گلشـان شعلـههای آذر بود حـرمتِ دختـرِ پیمبر بـود دختر وحی را به خانه زدند بـر تــن وحی تازیانه زدند اولیـن اجـر مصطفی این بود حمله بـر بیت آل یاسین بود اجـر دوم نـصیب مـولا شد کشتـه در صبحِ شامِ احیا شد آنکه عمری چو شمع میشد آب رُخش از خون سر گرفت خضاب فـرق بشْکسته و دل صد چاک مثـل زهرا شبانه رفت به خاک اجـر سـوم رسیـد بـر حسنش تیربـاران شـد از جفـا بـدنش اجر چارم بسی فراتر بود نیزه و تیر و تیغ و خنجر بود دست ظلم و عناد بگشادند اجرها بر حسین او دادند حمله بر جسم پاک او کردند نیزه در سینه اش فرو کردند تیر مسموم خصم او را کشت سر به دل برد و شد برون از پشت آب ها بود مهر مادر او تشنه لب شد بریده حنجر او تن او ماند در دل غربت سر او شد جدا به ده ضربت شاعر : غلامرضا سازگار
-
زمینه - می کشدم آه، این غصه جانکاه دوری تو ای ماه، یا رسول الله بنگر غم ما همه را، تنهایی فاطمه را بشنو ز نفس نفسم، این زمزمه را بارانی شد این شبها چشمان زهرا بر لب آمد جان زهرا، بابا بابا دنیا بدون تو، هر لحظه اش غم است هر چه بگریم آه، از دوری ات کم است آرام جان من، یا ایهاالرسول خون گریه می کند، در ماتمت بتول برده توانم، این گریه ناگاه هنگام وداعت، یا رسول الله شد هجر تو قاتل من، آتش زده بر دل من وای از غم دوری تو، وای از دل من در شهر تو تنهاییم بعد از تو تنها فریاد از این دلتنگیها بابا بابا دنیا بدون تو، هر لحظه اش غم است هر چه بگریم آه، از دوری ات کم است آرام جان من، یا ایهاالرسول خون گریه می کند، در ماتمت بتول شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
-
واحد - ملک الموت مزن شعله به زخم جگرم وای من گر تو مدارا نکنی با پدرم صبـر کـن سیر ببینم رخ بابایم را چه کنم سدّ نگاهم شده اشک بصرم قسمت این بود که بالای سرش بنشینم چشم بگشایم و جان دادن او را نگرم وقت جان دادن خود گفت: مقدر این است دو مـه و نیم دگر فاطمه را هم ببرم ای پدر! مادر مظلومه من یار تو بود من پس از رفتن تو جان علی را سپرم با تن خسته و بازوی کبود از مسجد قول دادم که علی را به سوی خانه برم دست از دامن حیدر نکشم یک لحظه گر بریزند همه اهل مدینه بـه سرم قسمت این بود که بعد از تو بمانم بابا تا که با دادن جان، جان علی را بخرم به فدای سر یک موی علی باد پدر گـر میـان در و دیـوار دهد جان، پسرم جگرت سوخت به هر بیت که گفتی «میثم» اجـر ایـن سـوختنت بـا احـدِ دادگرم شاعر : غلامرضا سازگار
-
واحد - به کربلا نرفتهها! حسین را صدا کنید میان اشکهای خود خدا خدا خدا کنید زیارت حریم عشق اگر نصیبتان نشد به جای دیدن حرم دری به گریه وا کنید نجف به سمت کربلا پیاده... اربعین... سحر... عجب حکایتی شده نظر به جادهها کنید قسم به شوق زائران به بهترین مسافران در این مسیر با صفا به عشق اقتدا کنید رفیقهای محترم! قدمزنان سوی حرم برای دلشکستهها برای ما دعا کنید مسافران کربلا! کمی به یاد دوستان میان بینالحرمین اقامهی عزا کنید همسفر فرشتهها به وقت دیدن غروب ناله به شاه بیکفن میان بوریا کنید شاعر : مصطفی کارگر
-
دودمه - می رود از دار دنیا رحمت للعالمین فاطمه شد دل غمین اشک می ریزد ازین ماتم امیرالمؤمنین فاطمه شد دل غمین دختر بدالدجا امشب سه جا دارد عزا گاه می گوید پدر گاهی حسن گاهی رضا وای حسن
-
شور - به احترام فاطمه، برای حال مضطرش یکی به قاتل حسین، بگه میبینه مادرش بگید نسوزونه دلو ، بگید نبرّه خنجرش داره میخونه زیر لب برا حسین بی سرش: رو دامن من سرو جدا کردن اون پیکرو رو زمین رها کردن ای وای چها کردن قتلوک پسرم، ذبحوک پسرم، قطعوک پسرم ای وای پسرم یکی میگه خداروشکر، عباش به دست من رسید یکی میگه برید کنار، به من یه پیرُهن رسید روایت غم حسین، به پارههای تن رسید حکایتش ولی چه زود، ، به دست و پا زدن رسید یک عده اونجا فقط دعا کردن تو دست و پا میزدی نگاه کردن ای وای چها کردن قتلوک پسرم، ذبحوک پسرم، قطعوک پسرم ای وای پسرم خبر دارید حسینیا! سری به نیزههاس هنوز تنی که پاره پاره شد، رو خاک کربلاس هنوز آتیش گرفته خیمه و، کسی توو خیمههاس هنوز یه قتلگاه یه قتلگاه، پر از سر و صداس هنوز ای وای که حمله به خیمهها کردن گوشواره بردند و گریهها کردن ای وای چها کردن قتلوک پسرم، ذبحوک پسرم، قطعوک پسرم ای وای پسرم شاعر : رضا یزدانی
تاکنون نظری ثبت نشده است.