- 1048
- 1000
- 1000
- 1000
شب اربعین 99 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شب اربعین با صدای میثم مطیعی، 1399
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - باز آمدم، از آن سفر مشکل آمدم با پای خود نرفتم اگر، با دل آمدم باز آمدم، اگرچه پناهم نمیشود سرشار از تو شوق نگاهم نمیشود این سرزمین که جلوهای از محنت من است حس کردهام خمیدهتر از قامت من است این دشت پاره پاره پر از بوی آشناست تنها لباس یوسف این خاک بوریاست یک روز میهمان همین سرزمین شدیم هر یک برای حلقه? خاکی نگین شدیم این سرزمین که حرمت مهمان نمیشناخت این سرزمین که جمع عزیزان نمیشناخت این سرزمین حکایت حالی غریب داشت حال و هوای غمزدهای بیشکیب داشت در باد وحشتی ابدی زوزه میکشید گیسوی نخلها همه آشفته میوزید با بادهای اوجنشین ضجه میزدند انگار آسمان و زمین ضجه میزدند شوم و غریب بود صدا در گلوی آب آشفته و تنیده به خون بود بوی آب در کامها فقط عطش و زخم تیر بود در جامها سکوت سراب و کویر بود... هر نیزهای که رفت به آغوش آسمان یک کوه درد بود که بر دوش آسمان... دیدی که دل نمیکنم و با سر آمدی با سر به دستگیری از خواهر آمدی من روی ناقه و سر تو بر فراز نی دیدی چه رفت بر سرم از اهتزاز نی من خطبه خواندم و سر تو در میان تشت من زخم خوردم و سر تو بر فراز دشت من خطبه خواندم و به نگاهت نگاه من تو کهف خواندی و شدی آنجا پناه من روی لب تو نور و به کف، شام سنگ داشت با روشنی، سیاهی از آغاز جنگ داشت تا آیهای شکفت و به روی لبت نشست دندان تو به سنگترین کینهها شکست با کاروان خسته چهل منزل آمدی با موجهای تبزده تا ساحل آمدی این خاک داغدیده کسی را پناه نیست باید به حال و روز همین خاک هم گریست... این خاک زخمهای تنت را شمرده است این خاک مثل پیکر تو زخم خورده است داغی نشسته بر دلش از ماجرای تو خون گریه کرده وحش و طیور از برای تو این خاک با تو همدم و مأنوس گشته است این خاک با تو مأمن صدا فرشته است بگذار شرح خاطره را مختصر کنم این بار هم بدون تو قصد سفر کنم اینک منم سفیر تو ای پیکر عزیز این من سفیر قصه? تو ای سر عزیز دیگر برای قافله وقتی نمانده است از سرزمین پاک تو باید کشید دست... من میروم که قافله را رهبری کنم در شرح ماجرای تو پیغمبری کنم شاعر : شهربانو طوسی
-
زمینه - اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون راهو شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون یادش بخیر، توو انتظارِ این مسیر، میموندیم یادش بخیر، تا از نجف، راهی شدیم، میخوندیم پشت سر: مرقد مولا، روبرو: جاده و صحرا بدرقه: با خود حیدر، پیش رو: حضرت زهرا اینجا هر کی هرچی داره نذر حسین کرده هرستونی که رد میشیم سیل جوونمرده «یا حسین لبیکَ یا حسین لبیکَ یا حسین یابن الزهرا» اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون راهو شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون یادش بخیر، با خستگی، با پای خون، میخوندیم یادش بخیر، همراه جابر هر ستون، میخوندیم کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم فدایی زینب، پر از شور و عشقیم اگر که خدا خواست، به زودی دمشقیم «لبیک یابن حیدر» اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون راهو شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون یادش بخیر، با هر قدم، تا پای جون، میخوندیم یادش بخیر، با هر نژاد، با هر زبون، میخوندیم با هر قدم، دوباره می تپد دلم به شوق دیدن حرم به یاد زینب، نشسته بر لب، سرود غم هرکس ز گوشه ای آمده، اما شبیه یکدیگریم دور از نژاد و رنگ و زبان، گویا همه ز یک مادریم با هر زبان، با هر نژاد، ما عاشقان حیدریم یا مرتضی، یا مرتضی، یا مرتضی علی مدد اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون راهو شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون یادش بخیر، اون سالی که، از قافله، جا موندیم یادش بخیر، توو هیئتا، با اشک و آه، میخوندیم میاد خاطراتم جلوی چشام من اون خستگی تو راهو می خوام میخواستم مثه اهل بیت حسین با اهل و عیالم، پیاده بیام آه حسرت توو سینمه و می باره چشام به پای غمت این غم کم نیست لیاقتشو ندارم آقا، بیام حرمت جاده به جاده، پای پیاده جا موندم اما زائر زیاده
تاکنون نظری ثبت نشده است.