منو
عصر عاشورا 97 - میثم مطیعی

عصر عاشورا 97 - میثم مطیعی

  • 5 تعداد قطعات
  • 12 دقیقه مدت قطعه
  • 272 دریافت شده
مقتل خوانی عصر عاشورا با صدای میثم مطیعی، 1397

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 12:20
    شعرخوانی محمدمهدی سیار - ای خوشا یاران تو « ألسَّابِقُونَ السَّابِقُون» ای خوشا « ألْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُون» هر سحر سرمست می آید نسیم از خیمه ها سرخوش از نجوای « بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون» ای خوشا مثل حبیب آیینه ی «مَن یَنتَظِر» یا شبیه حر سراپا آیه ی «التَّائِبُون» در نماز عاشقی با خون وضو باید گرفت چون اباالفضل ای خوشا «الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُون» عاشقانه میرسد از عرش بانگ «إرْجِعی» بر لب عشاق هم «إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُون»*** در مقاتل خوانده ام گودال غوغا شد، ولی آن طرف تر بود غوغا... آن طرف تر... بر تلی آسمان گو بر زمین آید ولی هر گز مباد پیش چشم خواهری بر خاک و خون افتد یلی قتلگاه زینب است این یا حسین ابن علی؟ قتلگاه زینب است این... یا حسین بن علی! "حنجر" است این واژه یا "خنجر"؟ میان خط اشک همچنان ناخوانده مانده صفحه های مقتلی
  • 9:04
    شعرخوانی - میلاد عرفان پور - امشب که محشری شده بر پا به کربلا ما را ببر دوباره خدایا به کربلا هر سوی دشت، روضه ی سربسته مانده ایست هر گوشه هیئتی است شگفتا به کربلا نِی ها اگرچه لب به سخن باز کرده اند سربسته مانده قصه ی سرها به کربلا عطر مدینه می وزد از سمت علقمه گویا قدم گذاشته زهرا به کربلا نعش حبیب و حر و زهیر و وهب شود چون مصحف ورق شده فردا به کربلا فردا که شعله، آب رساند به خیمه ها خالیست جای حضرت سقا به کربلا فردا برای تشنگی طفل شیرخوار تیر سه شعبه ای ست مهیّا به کربلا از تل زینبیه چه پیداست قتلگاه آه از نگاه زینب کبری به کربلا فردا میان نیزه و شمشیر، خواهری گم می کند برادر خود را به کربلا دارند نعل تازه میارند، این چنین - با کشته ها کنند مدارا به کربلا
  • 7:26
    شعرخوانی - مهدی سرخان - چه شد در نینوا اجزای قرآن مبین در خون اشارات خدا در آیه ی زیتون و تین در خون چه شد در کربلا آن سرزمین پر بلا یارب که باشد تا خود محشر زمان در خون زمین در خون رجز می خواند مرگ سرخ نزدم بهتر از ذلت قیامت کرد مرگش گشت عزت آفرین در خون سخن می گفت از رزق حلال و پاک در میدان بلاغت خوشه چین خطبه هایی پر طنین در خون سخن می گفت اما رسید از راه سنگی بوسه ای زد روی پیشانی حنایی شد تمام چهره ی آن مه جبین در خون و آمد تیری از ره تیز و مسموم و سه شعبه آه به قلب او نشست و اوفتاد از روی زین در خون به سوی آسمان ها پر گشود آن دم که می افتاد چه پرواز بلندی داشت شد نقش زمین در خون چنان بر خاک گرم مقتلش بر سجده افتاده تو گویی مسجد کوفه امیرالمؤمنین در خون چه احرامی چه میقاتی چه محراب مناجاتی ببین علم الیقین عین الیقین حق الیقین در خون به یک نیزه شکسته تکیه زد بر زانویش برخاست صدا زد با نوایی سوخته هل من معین در خون نگاهی کرد فردا و وحیدا نعش یاران را سپاهی اربا اربا هم یسار و هم یمین در خون میان دشت گشته خلق و خوی مصطفی صد چاک شده سیمای ختم المرسلین پرپرترین در خون کمی آنسوتر از میدان گرفته مشک بر دندان بدون دست افتاده یل ام البینن در خون جوابی نیست هل من ناصر او را در این میدان به جز لبیک تیغ و نیزه هایی آهنین در خون به روی خاک صحرا زینت دوش نبی زخمی به زیر دست و پا افتاده آن بالانشین در خون به زیر چکمه ی نیزه به زیر سیلی خنجر گسسته تار و پود محکم حبل المتین در خون ...
  • 12:11
    زمزمه و مقتل - یه کاری کنین، یه کاری کنین دارن می شکن به خدا برادرمو آتیش میزنن، به شعله ی بغض به پیش چشام سایه ی سرمو چی میشنوم آه، نوای پر از آه مادرمو حسین، پاشو باید روی پاهات بمونی پاشو باید باز رجز بخونی بیا به خاطر رقیه پاشو، شاید که بتونی با صورت خون آلود، با گونه¬ی خاک آلود دیدی آسمونا رو... شبیه دود تو رو به خدا، با سنگ نزنش سه شعبه دیگه لااقل نزن به تنش تو رو به خدا، با نیزه نیزن به پهلو و سینه و گردن و دهنش چی می بینم آه، مقطع الاعضا شده بدنش حسین، روی زمین چقده بی پناهی اسیر طعنه های این سپاهی بمیره زینب دارم می بینم، توو قتلگاهی تو داری میری از حال از بس که شدی پامال شمر اومده با خنجر... تووی گودال شاعر : سید مهدی سرخان
  • 6:39
    زمزمه - می‌رسد اسبی ز میدان، آه و واویلا یال خونینش پریشان، آه و وا ویلا لب بگشا ذوالجناح، بگو حسینم کجاست !؟ نگو حسین من است، سری که بر نیزه هاست چرا بر حنجرش خنجر نهادند اگر کشتند چرا آبش ندادند؟! (حسین جانم) بی برادر مانده زینب در دل صحرا مرثیه می‌خواند امشب حضرت زهرا آبله پا کودکان، به هر طرف می‌دوند به سر زنان، تشنه لب، پی عمو می‌روند سه غم آمد به قلبم هر سه یک بار غریبی و اسیری و غم یار... (حسین جانم) خیمه ها را غم گرفته، آه و واویلا زینبم ماتم گرفته، آه و وا ویلا گریه کن ای آسمان، به حال این کاروان نسیم هجران وزید، بهار ما شد خزان حسین من در این صحرا غریب است معطر قتلگه از بوی سیب است (حسین جانم) شاعر : میلاد عرفان پور

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی