- 455
- 1000
- 1000
- 1000
شب دهم محرم 97 - میثم مطیعی - عاشورا
مرثیه خوانی شب دهم محرم با صدای میثم مطیعی، 1397
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - ای خوشا یاران تو « ألسَّابِقُونَ السَّابِقُون» ای خوشا « ألْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُون» هر سحر سرمست می آید نسیم از خیمه ها سرخوش از نجوای « بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون» ای خوشا مثل حبیب آیینه ی «مَن یَنتَظِر» یا شبیه حر سراپا آیه ی «التَّائِبُون» ای خوشا حسن حسین و لطف «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْن» ای خوشا فتح حسین: «إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُون» «ترس» می ترسد بیاید این طرف ها، بشنوید بانگ «لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»، مژده ی «لَا یَحْزَنُون» در نماز عاشقی با خون وضو باید گرفت چون اباالفضل ای خوشا «الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُون» عاشقانه میرسد از عرش بانگ «إرْجِعی» بر لب عشاق هم «إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُون» شاعر : محمدمهدی سیار
-
زمزمه - آه ای زمین کربلا با ما مدارا کن آوارگی تا کوفه و تا شام نزدیکه ای خار و سنگای بیابون مهربون باشید پاهای دخترهام کوچیکه ایشعله میشه موی طفلی رو نسوزونی؟ وقتی که فردا تشنگی تاب از حرم میبرد ای حرمله وقتی گلوی اصغرو دیدی ای کاشکی تیرت به من میخورد "فردا که سرها رفت به نیزه؛ زینب! علمدار حرم باش دنیا شکسته بیعتش رو؛ اما تو با من هم قسم باش" آه از غروبی که سرم رو نیزهها میره چشمم به سوی خیمه ها و قلب من پر آه وقتی بسوزه معجرا توو شعلهی غارت از چشم این مردم معاذ الله غارت کنید هرچی که میخواهید از جسمم این: پیرهن این هم: عمامه این: عبای من اما مبادا چشمتون به خیمه ها باشه خیلی میترسن بچههای من "فردا که سرها رفت به نیزه؛ زینب! علمدار حرم باش دنیا شکسته بیعتش رو؛ اما تو با من هم قسم باش" امشب شهادتنامه عشاق امضا شد فردا شکوه ما به روی نیزهها جاریست کرب و بلای تو توو راه کوفه و شامه هنگام خونخواهی و بیداریست تا روز محشر هرکجا خونی به ناحق ریخت اونجا خود کرب و بلا اون روز عاشوراست تا روز محشر خونم از جوشش نمیفته تا بیرق سرخ حسین بالاست "فردا که سرها رفت به نیزه؛ زینب! علمدار حرم باش دنیا شکسته بیعتش رو؛ اما تو با من هم قسم باش شاعر : امبررضا یزدانی
-
واحد - امشب شهادتنامه عشاق امضا شد فردا شکوه ما به روی نیزهها جاریست کرب و بلای تو توو راه کوفه و شامه هنگام خونخواهی و بیداریست تا روز محشر هرکجا خونی به ناحق ریخت اونجا خود کرب و بلا اون روز عاشوراست تا روز محشر خونم از جوشش نمیفته تا بیرق سرخ حسین بالاست "فردا که سرها رفت به نیزه؛ زینب! علمدار حرم باش دنیا شکسته بیعتش رو؛ اما تو با من هم قسم باش شاعر : امبررضا یزدانی
-
واحد - حسین جان، ز بخشیدن جان نمی هراسیم حسین جان، ز روز امتحان نمی هراسیم ز میدان نمیهراسیم بگویید امشب ای یاران به زینب از وفاتان که بر لب آمده جانها به شوق اذن میدان مگر جز جان چه داریم برای جانان می مانیم، در أین راه، لبیک، ثارالله حسین ثارالله، حسین ثارالله، حسین ثارالله، حسین نه عباس، نه عابس و زهیر و نه حبیب است حسینم، زده تکیه به شمشیر و غریب است زمانِ، أمّ من یُجیب است شده در دشت غربت زخم خنجر زائر تو مرا کشته تماشای نگاه آخر تو دم بی پاسخ هل من ناصر تو می گرید، مهر و ماه، از داغت، ثارالله حسین ثارالله، حسین ثارالله، حسین ثارالله، حسین شهیدان، که دلشکستههای روضه هایند به هرسو، همه چراغ راه کربلایند دمادم، کنار مایند به غیر از کربلای تو ره دیگر نداریم مبادا جا بمانیم و به بستر جان سپاریم ببر ما را حسین جان که بی قراریم زندان است، این دنیا، یا مولا، خلّصنا حسین ثارالله، حسین ثارالله، حسین ثارالله، حسین شاعر : میلاد عرفان پور
تاکنون نظری ثبت نشده است.