- 632
- 1000
- 1000
- 1000
شب اول محرم 97 - میثم مطیعی و وحید نادری
مرثیه خوانی شب اول محرم با صدای میثم مطیعی و وحید نادری، 1397
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
زمزمه - بسم الله بـإذن الله به إذن فاطمه همان پهلو شکسته همان که پای قتلگه محزون نشسته سر داده نوحه (حسین من حسین من غریب مادر) بسم الله بـإذن الله به اذن فاطمه همان بازو شکسته بالا سر بازو بریده ای نشسته سر داده نوحه (عباس من عباس من غریب مادر) شاعر : سید مهدی سرخان
-
روضه و زمزمه - آقا سلام ماه محرم شروع شد باز این چه شورش است و چه ماتم شروع شد صدات هنوز توو گوشمه، که گفتی خیلی بی پناهی منو ببخش هنوز اگر، که بی کسی که بین راهی سرگردونم امشب، میون کوچههای غربت دلخستهم، خسته از، زخم زبون این جماعت این مردم، روی من، درای خونه شونو بستن سنگای، پشت بام، منتظر شما نشستن از غم تو مولا، کاش بمیرم امشب میکشم خجالت، از رباب و زینب (وای من خدایا، از مرام کوفه) سفیر تو شبیه تو، تُو کوفه هم جایی نداره خیره شدم به راه تو، از بالای دارالاماره میترسم، میترسم، از چشمای مردای این شهر میترسم، میترسم، از قصهی فردای این شهر وای من، وای من، اگه حرم از تو جدا شه وای من، وای من، اگه اسیر کوفیا شه کوفیا ندارن، ذره ای مروت! گریه داره مولا! روضهی جسارت! (وای من خدایا، از مرام کوفه) برا اینا غریبه ام، با اینکه آشنا زیاده سایهی تو از سر این، مردم بی وفا زیاده خط این، نامهها، کوفیه و به جز دروغ نیست شرمنده، شرمنده، سپاه تو دیگه شلوغ نیست با درهم، با دینار، همیشه دلخوشن حسین جان این مردم، این مردم، هنوز علیکُشن حسین جان بین این جماعت، یاوری نداری! دخترت سه ساله اس؛ کاش اونو نیاری! (وای من خدایا، از مرام کوفه) شاعر : امیررضا یزدانی
-
دم آغازین - وحید نادری - من که در خیمه گاه حسینم در امان و پناه حسینم هرکسی گوشه ای گرم رزم است من کجای سپاه حسینم بسته ام میثاق خونین با شهیدان جان و مالم، وقف این راه، نذر جانان ای حسین جان کوفه بازار آهنگران است کوفه هم قصه ی خیزران است سوی کوفه میا ای حسین جان کوفه در فکر مهمان کشان است کوفه میخواهد رود بر نی سر تو کوفه خواهد برد اسارت خواهر تو ای حسین جان شاعر : سید مهدی سرخان
-
زمینه - چشمام، مثه ابرا ، می باره اشکام، مثه بارون بهاره دلتنگ توام، کی میشه ببینمت؟ دلتنگ تو و آهنگ محرمت دوباره دلها اسیر و شیدای غصه هاته محرمه اگه به اندازه ی همه دریاها ببارم بازم کمه تا صدای تکبیر و طبل و زنجیر و علم میاد، دلم میره یا با عود و اسفند کوچه ها عطر حرم میاد، دلم میره حسین... آقا شعله وره آتیش غم تو رو لبمه عمریه دم تو سینه میزنم پای حرم تو شد این، دل شیدا ، بیمارت تنها، آرزومه ، دیدارت آشنا که شدم، من با سفر غمت گفتی تو بیا، تنها نمیذارمت اسیر تاریکیای دنیام نرنجی از من، سوره ی نور منو ببر کربلا بسه این همه سلامِ از راه دور تا نسیم کربلا تو روضه ها با شور و شین میاد، دلم میره رو لب عزادارای تو تا اسم حسین میاد، دلم میره حسین... آقا شعله وره آتیش غم تو رو لبمه عمریه دم تو سینه میزنم پای حرم تو بی تو، همه عمرم ، غمگینه با تو، دم مرگم ، شیرینه تا وقت وفات، تا وقت شهادتین میگم یه نفس، با گریه حسین حسین جوونیام وقف هیئتا نذر روضه ها شد، حسین من چقد گره توی زندگیم با دست تو وا شد، حسین من اگه دم آخر برسه و بالا سرم بیاد، دلم میره اگه یه نظر منتش رو چشم ترم بیاد، دلم میره حسین... آقا شعله وره آتیش غم تو رو لبمه عمریه دم تو سینه میزنم پای حرم تو
-
واحد - چه تلخ است، سلام بی جواب ما به کوفه نمانده ست، دگر نشانی از وفا به کوفه حسینم! میا به کوفه میا کوفه، میا کوفه، دمی محمل نگه دار که یوسف میفروشند این برادرها به بازار نباشد دینشان جز دنیا و دینار میترسم، از فردا، ای بی کس! ای تنها! (حسین حسین حسین جان) چه گویم؟ که من ماندم و بیعتی شکسته پر از غم، به کوچه های کوفه، زار و خسته چه گویم؟ ز دست بسته... اگر لب تشنه جان دادم فدای اصغر تو اگر سنگ جفا خوردم به قربان سر تو نبینم اشک چشمان خواهر تو لب تشنه، جان دادم، نام تو، فریادم (حسین حسین حسین جان) دل ای دل! مبادا شکنی بیعت خود را مبادا، شوی برده ی زرخرید دنیا که تنها، بماند آقا در این تاریخ پر غوغا زمان ما رسیده زمان امتحان و روز عاشورا رسیده دمِ «هَل مِن مُعینِ» مولا رسیده میمانیم، در این راه، لبیک، ثارالله (حسین حسین حسین جان) شاعر : محمدمهدی سیار
-
نوا - وحید نادری - کوفه میا حسین جان کوفه وفا ندارد کوفه ی بی مروت شرم و حیا ندارد کوفه میا حسین و صلی الله علی الباکین علی الحسین
-
نجوا با امام زمان (عج) - کبوترم که زدم بال در هوای محرم به گوش می رسد از کوچه ها صدای محرم ببین که ماه عزا باز بی تو می شود آغاز چرا نمی رسی ای صاحب عزای محرم ؟ برای آن که فقط اندکی شبیه تو باشم سیاهپوش شدم مثل تو برای محرم فقط نه ما که تمامی سال در غم جدت سیاه کرده به تن خانه ی خدای محرم از ابتدای محرم ، دعای هر شبم این است بمیرم و نرسم من به انتهای محرم چگونه نزد تو بالا بیاورم سر خود را اگر که جان ندهم بین روضه های محرم میان روضه ی شب های کربلای محرم شاعر : محمدعلی بیابانی
تاکنون نظری ثبت نشده است.