منو
شب هفتم محرم 1400 - محمود کریمی و حنیف طاهری

شب هفتم محرم 1400 - محمود کریمی و حنیف طاهری

  • 8 تعداد قطعات
  • 7 دقیقه مدت قطعه
  • 900 دریافت شده
مرثیه خوانی شب هفتم محرم با صدای محمود کریمی و حنیف طاهری، 1400

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 7:31
    روضه - والشّمس، همان طلعت نیکوی حسین است و اللیّل، سواد گره‌ی موی حسین است حاجی! زکجا می‌طلبی کعبه‌ی دل را سوگند به حقّ؛ کعبه‌ی دل، روی حسین است جنّت که بود رایحه‌اش، رایحه‌ی عشق الحق که معطّر‌شده‌ی بوی حسین است جبریل امین، فخرکنان از ازل‌الدّهر در کنگره‌ی عرش، ثناگوی حسین است آن رقعه که ثبت است در او، حکم شفاعت از روز ازل، بسته به بازوی حسین است خود را مزن ای شیعه به ‌این‌سو و به آن‌سو سویی که بود سوی خدا، سوی حسین است تأسیس شفاخانه به صحرای بلا زد خاکی که کند معجزه، داروی حسین است نازم به غلامی که به هنگام شهادت از لطف، سرش بر روی زانوی حسین است دشتی‌ست تماشایی و پرجاذبه، آن دشت زیبا پسری هست که آهوی حسین است هر پادشهی، صاحب اردو و سپاهی‌ست یک طفل رضیع، زینت اردوی حسین است ببین به اینو به آن، رو زدم؛ نشد بابا به شمر تا به سنان، رو زدم؛ نشد بابا به قدر این کف دست، آب هم نمی‌خواهی برای کمتر از آن، رو زدم؛ نشد بابا برای آن‌که مرا حرمله زند نه تو را به او، به تیر و کمان، رو زدم؛ نشد بابا مقابل من و تو، آب را به اسبش داد ببین که پیر و جوان سپاه می‌خندند علی به پیر و جوان، رو زدم؛ نشد بابا بگو به مادر خود، کم نذاشت بابایت بگو به قدر توان، رو زدم؛ نشد بابا
  • 11:41
    زمینه - یه عدّه، علی رو دیدن حسن رو دیدن؛ حسین رو دیدن رفتن و رفتن؛ توو ظلمت شب ترسیدن یه عدّه، کسی رو ندیدن کرب‌وبلا رو فقط شنیدن موندن و موندن؛ پای ولایت جنگیدن ما ثابت کردیم که اهل کوفه نیستیم علی تنها بمونه ما مرد مردیم؛ محاله که برگردیم عوض شده زمونه اگه من بودم کربلا سپر اصغر می‌شدم توو نماز ظهرت حسین پیش تو پرپر می‌شدم یه عدّه، غدیرو دیدن توو روز روشن، امیرو دیدن واضح و روشن، حقّ علی رو نفهمیدن یه عدّه، غدیرو ندیدن قصّه‌ی غدیرو فقط شنیدن هزار سال بعد، حرف حسینو فهمیدن ما صاحب داریم؛ مگه می‌شه دوباره علی تنها بمونه ما بیعت کردیم با مکتبی که ریشه‌اش توو دل آسمونه دعا کن یا صاحب‌زمان منی که زنده‌ام با حسین توو رکابت باشم آقا با یه سربند «یا حسین» ای شیر شیرخواره؛ علی‌اصغر مدد مولا ای ماه گاهواره؛ علی‌اصغر مدد مولا ای سند مظلومیت حسین ای علم حقّانیت حسین قربون دستای گره‌گشای تو قربون چشمای خدانمای تو قربون نوکرهای باوفای تو یه‌پارچه آقایی؛ علی‌اصغر مدد مولا سرباز بابایی؛ علی‌اصغر مدد مولا با نگهت، شدم آزاده‌ی حسین جان من ای آقازاده‌ی حسین نظر کنی اگر توو آغوش مادر اسماعیلو قربونی می‌کنه هاجر حک‌شده رو قلبم نذر علی‌اصغر ای عشق آل‌الله؛ علی‌اصغر مدد مولا رضیع ثارالله؛ علی‌اصغر مدد مولا ای که دعا با تو می‌شه مستجاب ای نوه‌ی مولانا؛ ابوتراب پرچم نام تو، تا به ابد بالاس روزیه خدّامت با مادرت زهراس قبله‌ی حاجاتی مثه عمو عبّاس توسّل امّت؛ علی‌اصغر مدد مولا ای علّت رحمت؛ علی‌اصغر مدد مولا با پدرت در شش‌گوشه ساکنی یاد توئه، شور هر سینه‌زنی بین قماتی و عالم به پات افتاد عالم به پای پرچم عزات افتاد بعد از تو از چشم خدا، فرات افتاد
  • 9:37
    واحد - چرا قهری؟ مگر تقصیر دارم؟ به جایت بر کفم، زنجیر دارم کف آبی فقط خوردم عزیزم بیا از نیزه پایین؛ شیر دارم دلم میل دو ابروی تو دارد ببین که شانه‌ام، موی تو دارد در آغوشم فقط پیراهن توست لباس تازه‌ات بوی تو دارد نمی‌آید پس از توخواب؛ ای کاش که می‌مردم من بی‌تاب؛ ای کاش دوباره شیر آوردم ولی حیف نمی‌خوردم پس از تو آب؛ ای کاش مرا آزار با زنجیر می‌داد به من نان‌خشک با تحقیر می‌داد زن شامی مرا سوزاند وقتی کنارم، طفل خود را شیر می‌داد دوباره روضه می‌گیرم، عزیزم در این ویرانه می‌میرم، عزیزم دوباره حرمله رد شد از اینجا دوباره خشک شد شیرم، عزیزم نگفتند آه؛ داغ بچّه دیده‌ست نگفتند از بلا، پشتش خمیده‌ست ولی گفتند این تازه‌عروسان عروس فاطمه، مویش سفید است گل یاس مرا از ساقه بستند مرا با ریسمان بر ناقه بستند نمی‌ماندی به نیزه؛ چاره کردند سرت را با نخ قنداقه بستند چه حسرت‌ها چشیدم؛ بچّه‌ام را چه سختی‌ها کشیدم؛ بچّه‌ام را کنار بچّه‌های نیزه‌دارش به روی نیزه دیدم، بچّه‌ام را فقط لالا کنم؛ لالا بخوابی ندارم غصّه دیگر تا بخوابی از آغوشم جدا گشتی و رفتی که روی سینه‌ی بابا بخوابی نه رحمی بر پدر‌، نه شرم کردند بساط غارتش را گرم کردند برای آن‌که راحت‌تر بخوابی زدند و سینه‌اش را نرم کردند به سر شد خاک عالم، نیزه رد شد به پشت خیمه دیدم، نیزه رد شد به دنبال تو می‌گشتند در خاک چنان زد، از تنت هم نیزه رد شد به پشت خیمه‌ام، قلبم گرفته تمام چهره‌ام را غم گرفته ز بس نازی که تیری با سه‌شعبه در آغوشش، تو را محکم گرفته عبا را روی تو افکند بابا دلش را از غمت آکند بابا چنان با تیر چسبیدی به قلبش تو را از سینه‌ی خود کند بابا
  • 2:10
    روضه - حنیف طاهری - بی تابم و باز حرف صبر آمده است تو رفتی و تازه ابر آمده است انگار به کشتن تو راضی نشده با نیزه برای نبش قبر آمده است
  • 3:28
    واحد - حنیف طاهری - فرشته های دنیا رو صدا کن چشای نازتو رو به خدا کن عمو رفته برامون آب بیاره واسه دلشوره ی بابا دعا کن چشات خورشیدو لبخند و ستاره زمین از خون سرخت لاله زاره برای غربت تو گریه کردم تموم مشک های پاره پاره به چشمات خواب بر می گرده لالا به شب مهتاب بر می گرده لالا شنیدی که می گن مرده و قولش عموت با آب برمی گرده لالا سوار قایق مهتاب شد رفت دل بی طاقتش بی تاب شد رفت کنار رود و مشک تیر خورده عموت از خجالت آب شد رفت
  • 2:13
    واحد - حنیف طاهری - به تو گفتم نکن گریه نگفتم قهر کن با من نکردی قهر اگر مادر چرا با من نمی جوشی به تو گفتم مکن ناله نگفتم ترک گفتن کن چرا بر لب زدی ای مونس دل قفل خاموشی به تو گفتم تبسم کن به روی من نه بر پیکان سپردی مادرت را عاقبت دست فراموشی به تو گفتم بخواب اصغر به دامانم نه زیر گل تو آخر قوت قلب منی و زیب آغوشی ای غنچه ی پرپر لای لای علی اصغر
  • 4:28
    واحد - راهیه میدون جنگی ای علی جان بیا تا ردت کنم از زیر قرآن رفتی ولی مادرت بمیره شمشیر نداری پسر من بی‌شیری من، بی‌رمقت کرد تقصیر نداری پسر من از فراق قافله نترسیا از صدای هلهله نترسیا از کمون حرمله نترسیا بابات باهاته حالا که خودت می‌خوای بری به میدان بیا تا ردت کنم از زیر قرآن با گریه، رجز خوندی و رفتی تکبیر کشیدی پسر من قربون نگاهت بره مادر تو جنگ ندیدی پسر من مادر! از سپاهشون نترسیا یه‌وقت از نگاهشون نترسیا از دل سیاهشون نترسیا بابات باهاته گریه‌های اهل‌خیمه مثل طوفان بیا تا ردت کنم از زیر قرآن در حسرت لبخند تو موندم از غصّه پیرم پسر من آخر تو رو هم ازم می‌گیرن بی‌تو می‌میرم پسر من از یه دشت پر خون نترسیا از یه جنگ بی‌امون نترسیا از صدای خندشون نترسیا بابات باهاته
  • 2:16
    تک - سلامم به مولا اباالفضل به نور دل و دیده‌ی آل‌طاها، اباالفضل به شیر و به شمشیر سردار خیبرشکن ماه شب‌های دنیا و عقبی، اباالفضل همان‌کس که بن‌بست موسی گشوده شده با توسّل به نامش و زد دل به یم، با توکّل به نامش به لب‌های عیسی، دم جان‌فزایش شکفته‌ست چون گل به نامش شده تلخی داغ‌ها مل به نامش چو نوح نبی، زد به دریا و طوفان نموده‌ست کشتی تحمّل به نامش قناعت گرفته‌ست رنگ تجمّل به نامش تسلسل اگر باطل است؛ این‌که بعد از حسین است بعدش حسین است، پس وجه خوب تسلسل به نامش می‌افتد میان ستم، ترس و هول و تخلخل به نامش فتاده‌ست در بین اردوی دشمن، تزلزل به نامش تکامل به نامش گمانم که بعد از علی، گشته دلدل به نامش اباالفضل گر ابن امّ‌البنین، مادرش هست زهرا، اباالفضل

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی