- 1147
- 1000
- 1000
- 1000
شب سوم محرم 1400 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شب سوم محرم با صدای میثم مطیعیو علی نهاوندی، 1400
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
زمزمه - سلام بابایی، خوبی؟ چطوره حالت؟ نمیتونم پاشم واسه استقبالت من تووی آسمون میگشتم دنبال تو ولی اینجایی راه گم کردی شاید باباجون، عجب رویایی خیلی خوش اومدی صفا آوردی راستی بگو منو به جا آوردی؟ منو میشناسی؟ خودت رو یک لحظه بذار جای من سه ساله رو با داغ تو پیر کردن منو میشناسی... «من الذی أیتمنی بابایی» کجاست آغوشت؟ دستات کجا جا مونده؟ همون دستایی که من رو میخوابونده تعریف کن تا کجاها رفتی نگفتی دختری هم داری باید از روی شونهاش بارِ غمو برداری میگن تو بابای منی، بابایی میشه باهام حرف بزنی، بابایی بابای خوبم کی چشمای نازتو بسته بابا کی دندون تو رو شکسته بابا بابای خوبم «من الذی أیتمنی بابایی» سرم سنگینه، چشمام چه تار میبینه برام دیدار تو آخرین تسکینه من خاطرات تلخی دارم دیگه طاقتم از غم طاقه بابا بین ما دو تا باشه، یه شب از ناقه... امون از اون شب سیاه صحرا الهی دختری نمونه تنها... چه دردی دارم چشات نبینه روز بد بابایی هم سیلی میزد هم لگد بابایی چه دردی دارم «من الذی أیتمنی بابایی» ما رو تا میشد از بین مردم بردن ما رو از راه بازار شام آوردن ما رو با دست نشون میدادن به ماها ناسزا میگفتن داداشم از خجالت آب شد، چها میگفتن! چشم عمو عباسمو دور دیدن به معجرای پارهمون خندیدن هزار بار مُردم نگاهاشون از سیلی سنگینتر بود مردن برای من از این بهتر بود هزار بار مُردم «من الذی أیتمنی بابایی» شاعر : سید مهدی سرخان
-
زمینه - من یه عمره به چشمای خیسم قول دیدار کربلا دادم من ضریحو یه بار فقط دیدم اون یه بارم نمیره از یادم این دل سر به زیر و شرمنده از حرم دور نمیمونه حسین تو یه روزی به داد من میرسی دنیا اینجور نمیمونه حسین اینکه دوباره کی بیام، به کرم تو برمیگرده گریهکن تو عاقبت، به حرم تو برمیگرده خوش به حال اونا که پای ضریح اجر حال خرابشونو میدی وقتی میگن "سلام آقاجان" میشنون که جوابشونو میدی تا میگم یا حسین، میبارم اشک و آهم رو خوب میدونی میشه آقا دعا کنی واسم تو صلاحم رو خوب میدونی روزی اهل گریه با، مُحرّم تو برمیگرده گریهکن تو عاقبت، به حرم تو برمیگرده سر تو روی نیزهها مونده سرمو من پایین باید بگیرم تو هنوزم رو خاک صحرایی من هنوزم باید برات بمیرم تو عزیزی! عزیزتر از جونم! تو غریبی همیشه بین همه تو حسینی برا همه عالم همه عالم فدات! حسین همه! آرامش این آسمون، به علم تو برمیگرده گریهکن تو عاقبت، به حرم تو برمیگرده شاعر : رضا یزدانی
-
شور - فی کربلا دامیاً غَدا وَجهُ الله در کربلا، وجه الله خونین شد فمَن حلَّ بِها ویلاه چه بر سرش آمد، واویلا... على الرَّملِ هوى ماءً او [امام حسین (ع)] آب حیاتی بود که بر زمین فرو افتاد لکی تَحیى بهِ الأشیا تا همه چیز با آن زنده شود وللهِ عَلا رَأساً و سری برای خدا بالا رفت غدا کِلْمتَهُ العُلیا که کلمه برتر خداوند شد بأبی انتَ وأمّی ونفسی وأهلی ومالی پدر و مادرم و خودم و خانوادهام و مالم به فدای شما أَبِهِ تطوفُ المَلائِک، عَرشاً فوقَ الرِّمالِ آیا فرشتگان به دور او طواف میکنند؟ که او عرشی است که بر خاک افتاده است عطَشُ المولى، أیتمَ الخَلقَ عطَش مولا، خلق را یتیم کرد فغَدَوا بِهَواه، کلُّهُمْ غَرقى و در عشق او، همه غرق شدند «ابا عبدالله» صوتُ السَّما ناعِیًا بإِنّا لله صدای آسمان که إنا لله میگفت، بلند شد: فمَن کانَ ذَبیحًا آه چه کسی قربانی شد؟ آه... کتابٌ تَرِبٌ مُلقى قرآنی خاک آلود بر زمین افتاده وفی أَحرُفِهِ المَذبَح و در حروفش قتلگاهی است وخَیلٌ طحَنَت صَدرا و اسبها سینهای را لگدکوب کردند بهِ أصلُ ألَم نشرَح که اصل «الم نشرح» است. بأبی انتَ وأمی ونفسی وأهلی ومالی پدر و مادرم و خودم و خانوادهام و مالم به فدای شما لعَظِیمِ ما حلَّ کادَت، تَهوی کُلُّ الجِبالِ برای بزرگی مصیبتی که نزدیک بود کوهها را سرنگون کند سورةٌ تُنعى، کانَتِ المَنحر سورهای که روضهاش را میخواند، سورهی حنجر بود هل هیَ یاسین، أم هیَ الکَوثر آیا یاسین بود؟ یا کوثر؟ «ابا عبدالله» أضحى حُسینٌ للبرایا خَیمه حسین (ع) خیمه پناه همه خلق شد وفاحَت بِشَذى الرَّحمه و رحمت را در میان آنها پراکند لئِن أبعدَنی یَوما اگر روزی مرا از خود دور کند ویَدری بِهَوى قلبی در حالیکه از عشق قلبم با خبر است غدَت کلُّ مَسافاتی همه فاصلههای [بین ما] لهُ تُفصِحُ عَن حُبِی از عشق من به او سخن میگویند بأبی انت وأمی ونفسی وأهلی ومالی پدر و مادرم و خودم و خانوادهام و مالم به فدای شما لِثَرى الهوى خُذنی مَولای، کی ألقى فیهِ حالی مولایم! مرا به مزار عشق ببر تا خود را بر آن بیفکنم عشقْ یعنی آه، مِن فؤادٍ ضاق عشق یعنی آه، از دلی که تنگ شده تاهَ یا مولای، عبدُکَ المُشتاقُ ای مولای من! بنده مشتاقت به تنگ آمده... «ابا عبدالله» شاعر : بنت الهدی الصغری
-
شور - علی نهاوندی - خیلی دلم تنگه واسه حال و هوای خوب قدیم نوکری می کردم بی ریا سینه زدن های بچگیم خاطره های خوبم از توا چه روزها که باهم رقم زدیم نفهمیدم اصلا چجوری شد چی شد شدی تموم زندگیم به حرمت اینکه گدا اومده در زده در و واکن یه رحمی به این گریه های گدا کن من و یه نگاکن خیلی گره تو کار منه خیلی گرفتاره نوکرت خودت دعا کن واسه دلم تورو قسم جان دخترت شفای این دل مریض من یه جرعه از خم پیالشه تو سختیا فقط توسلم به چادر سر سه سالشه دلم شده مثل هوای غمای شبای خرابه به خونه قلبم یه سر بزن آقا که دوری عذابه من و تموم این غصه ها فدای تار موی سرت غم اونه که تو دل زینبه یا هرم تو صدای مادرت بمیره مادرت برای اون لحظه که مادر و صدا زدی نفس نفس زدم کنار تو تو هر نفس تو دست و پا زدی دلم نگرونه سرت روی نیزه تنت رو زمینه خداکنه وضع رگهای گلوتو رقیه نبینه
-
نجوا با امام زمان (عج) - محرمی که نباشی در آن محرم نیست بدون تو ضربان زمین منظم نیست چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را هزار سال بدون تو زندگی...کم نیست خودت بخواه که دست از گناه بردارم که عهدهای منِ روسیاه محکم نیست هزار بار خودت را به ما نشان دادی ولی چه فایده...چشمان ما که محرم نیست خودم به چشم خودم دیده ام که در روضه حلاوتی ست که در هیچ جای عالم نیست حوائجم همه در بین روضه یادم رفت غمت چه کرده...غم روزگار یادم نیست بیا و روضه ی گودال را بخوان آقا محرمی که نباشی در آن محرم نیست شاعر : احسان نرگسی
-
دم پایانی - ای شروع بندگی، ضربان زندگی همهی هستم حسین، به تو دل بستم حسین ای روضهات به پا تا شام ابد دل من همراهت میماند عشقت دمی از این دل کم نشود دل من همراهت میماند تا ابد به دو عالم، دل ما هم، به تو تکیه خواهد داد خوش به حال کسیکه، روز اول، مسیرش به حسین افتاد با توام به نگاه تو قسم تا به قافلهی تو برسم «سیدنا المظلوم، سیدنا العطشان» با نسیم پرچمت، زیر باران غمت دلم از زوار توست، عطشم دیدار توست ای ماه آسمان عاشقیام بنگر دلتنگیهایم را چشم ترم نشان عاشقیام بنگر دلتنگیهایم را به نگاه خود ای کاش، بپذیری، دل سرگردانم را به سپاه خود ای کاش، بپذیری، من و فرزندانم را تو بخوان سوی لشگر وفا من و نسل حسینی مرا «سیدنا المظلوم، سیدنا العطشان» آه، به حق آه عشق، که رسد خونخواه عشق شده عالم غرق نور، ز علامات ظهور ای آخرین مناجات شهدا به لب آمد جان بیطاقت نذر تو شد جوانیها به خدا به سر آمد صبر عشاقت من و آه دمادم، من و این غم، من و عشق و همعهدی من و حسرت دیدار، به ره یار، من و ذکر یامهدی که فدایی راه تو شوم که شهید نگاه تو شوم «ای یوسف زهرا، سیدی ادرکنا» شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
تاکنون نظری ثبت نشده است.