- 839
- 1000
- 1000
- 1000
الا ای مظهر جود خدایی
روضه خوانی شهادت امام محمدتقی جواد (ع) با صدای منصور ارضی، 1397
الا ای مظهر جود خدایی جوادی حضرت ابن الرضایی دو دست خالی آوردم برایت سلام آقای من جانم فدایت نه دنبال غذا و آب و نانم نه محتاج عطای دیگرانم به تو وابسته ام دیگر نرانم خدا می خواست من سائل بمانم خودش فرموده تو باشی مرادش به دستور رضا عبدالجوادم کرم تو جود تو دست گدا من وفای دائمی تو بی وفا من خطاپوشی تو و پر مدعا من به تو بد کرده ام تماما ولی به رو نیاوردی تو اصلا مرا بی آبرو کردی نه اصلا گنهکارم گنه بسیار دارم نظر کن دیده ای خون بار دارم ولی من با تو خیلی کار دارم ولای توست اصل اعتقادم قیامت می رسد جودت به دادم دخیل حضرت باب المرادم خوشم کز محبان جوادم حبیبی و انا المحبوب داری هوای سائلان را خوب داری یا جواد الأئمه نه دنیا نه طلا می خواهم از تو به جای آن ولا می خواهم از تو پر از دردم دوا می خواهم از تو برات کربلا میی خواهم از تو اگر چه جلد بام کاظمینم فدایی فدایی حسینم دوباره ماجرای حجره با زهر دوباره دردها را شد دوا زهر زمین زد بی کسی را بی هوا زهر چه می خواهد ز آل مصطفی زهر کشید از سینه اش آتش زبانه امان از غربت مردی به خانه میان پایکوبی دست و پا زد زمین که خورد مادر را صدا زد دو دستش را به خاک حجره تا زد گریز روضه را به کربلا زد به فکر روضه ی خد التریب است شبیه جد عطشانش غریب است
الا ای مظهر جود خدایی جوادی حضرت ابن الرضایی دو دست خالی آوردم برایت سلام آقای من جانم فدایت نه دنبال غذا و آب و نانم نه محتاج عطای دیگرانم به تو وابسته ام دیگر نرانم خدا می خواست من سائل بمانم خودش فرموده تو باشی مرادش به دستور رضا عبدالجوادم کرم تو جود تو دست گدا من وفای دائمی تو بی وفا من خطاپوشی تو و پر مدعا من به تو بد کرده ام تماما ولی به رو نیاوردی تو اصلا مرا بی آبرو کردی نه اصلا گنهکارم گنه بسیار دارم نظر کن دیده ای خون بار دارم ولی من با تو خیلی کار دارم ولای توست اصل اعتقادم قیامت می رسد جودت به دادم دخیل حضرت باب المرادم خوشم کز محبان جوادم حبیبی و انا المحبوب داری هوای سائلان را خوب داری یا جواد الأئمه نه دنیا نه طلا می خواهم از تو به جای آن ولا می خواهم از تو پر از دردم دوا می خواهم از تو برات کربلا میی خواهم از تو اگر چه جلد بام کاظمینم فدایی فدایی حسینم دوباره ماجرای حجره با زهر دوباره دردها را شد دوا زهر زمین زد بی کسی را بی هوا زهر چه می خواهد ز آل مصطفی زهر کشید از سینه اش آتش زبانه امان از غربت مردی به خانه میان پایکوبی دست و پا زد زمین که خورد مادر را صدا زد دو دستش را به خاک حجره تا زد گریز روضه را به کربلا زد به فکر روضه ی خد التریب است شبیه جد عطشانش غریب است
تاکنون نظری ثبت نشده است.