- 1642
- 1000
- 1000
- 1000
بالا گرفت کار من و بیقراریم
مرثیه خوانی شهادت حضرت اباالفضل العباس (ع) با صدای منصور ارضی، سال 1390
متن شعر:
بالا گرفت کار من و بیقراریم
عباس را بگو که بیاید به یاریم
باب الحوائج دل زینب مرا بخر
حاشا اگر به دست غریبه سپاریم
مانند مشک خویش به دندان مرا بگیر
هرگز مباد آنکه به خود واگذاریم
فردا که دستم از همه عالم بریده است
دست تو می رسد چو به داد نداریم
با تو مرا به محضر ارباب می برند
ای که کنی به نوکری آموزگاریم
با ادب بود اگر برادر من
عاقبت خفت در برابر من
نیست تمکین پس از تو در خیمه
شورش افتاده بین لشکر من
کمرم خم نشد لیک شکست
کوه افتاده روی پیکر من
به سکینه چه پاسخی بدهم
در خیمه نشسته دختر من
کس نمانده تو را به خیمه برد
ای فدایت علی اکبر من
کاش بر دوش من عبایی بود
خواسته جا نماز مادر من
دستت افتاد دست خواهد خورد
زیور آلات دست خواهر من
گفت خلخال و گوشوارم هیچ
رحم کن ای خدا به معجر من
متن شعر:
بالا گرفت کار من و بیقراریم
عباس را بگو که بیاید به یاریم
باب الحوائج دل زینب مرا بخر
حاشا اگر به دست غریبه سپاریم
مانند مشک خویش به دندان مرا بگیر
هرگز مباد آنکه به خود واگذاریم
فردا که دستم از همه عالم بریده است
دست تو می رسد چو به داد نداریم
با تو مرا به محضر ارباب می برند
ای که کنی به نوکری آموزگاریم
با ادب بود اگر برادر من
عاقبت خفت در برابر من
نیست تمکین پس از تو در خیمه
شورش افتاده بین لشکر من
کمرم خم نشد لیک شکست
کوه افتاده روی پیکر من
به سکینه چه پاسخی بدهم
در خیمه نشسته دختر من
کس نمانده تو را به خیمه برد
ای فدایت علی اکبر من
کاش بر دوش من عبایی بود
خواسته جا نماز مادر من
دستت افتاد دست خواهد خورد
زیور آلات دست خواهر من
گفت خلخال و گوشوارم هیچ
رحم کن ای خدا به معجر من
تاکنون نظری ثبت نشده است.