- 1181
- 1000
- 1000
- 1000
داد از دوری آه از فاصله
مرثیه خوانی شب 18 رمضان با صدای مجید بنی فاطمه، سال 1398
متن شعر:
داد از دوری آه از فاصله داد از آتیش وای از آبله
نفسم بالا نمیاد کسی خوشیمو انگار نمی خواد
اگه بیای خرابه چی میشه
این گرسنگی من یه طرف این که ما رو می زدن یه طرف
بگو بیای خرابه چی میشه
جای تازیونه است رو کمرم به کسی نگفتم بابا
تو بازار آتیش ریخت روی سرم به کسی نگفتم بابا
کلی بی حیا بود دور و برم به کسی نگفتم بابا
وای از غربت آه از درد سر آه از پهلو وای از این سفر
توی چشمام لَختِ خون خودتو زودتر برسون
نبینمت بمیرم چه کنم
خاک خرابه شد منزل من به خدا تنگه واسه ات دل من
تو رو بغل نگیرم چه کنم
طعنه میزدن دخترای شام به کسی نگفتم بابا
کلی جای زخم روی پاهام به کسی نگفتم بابا
چند روزی میشه تار شده چشام به کسی نگفتم بابا
یادم مونده رفتی بی خبر امشب دیگه هستی تا سحر
چرا سوخته موی سرت پره خاکه روی سرت
چرا چشای تو باز نمیشه
جای چوب خیزرانه رو لبات جای سنگ چرا دور چشات
منو ببر برای همیشه
عمو از رو نیزه منو ندید به کسی نگفتم بابا
سیلی بهم میزد هر کی میرسید به کسی نگفتم بابا
زجر نا نجیب موم رو می کشید به کسی نگفتم بابا
متن شعر:
داد از دوری آه از فاصله داد از آتیش وای از آبله
نفسم بالا نمیاد کسی خوشیمو انگار نمی خواد
اگه بیای خرابه چی میشه
این گرسنگی من یه طرف این که ما رو می زدن یه طرف
بگو بیای خرابه چی میشه
جای تازیونه است رو کمرم به کسی نگفتم بابا
تو بازار آتیش ریخت روی سرم به کسی نگفتم بابا
کلی بی حیا بود دور و برم به کسی نگفتم بابا
وای از غربت آه از درد سر آه از پهلو وای از این سفر
توی چشمام لَختِ خون خودتو زودتر برسون
نبینمت بمیرم چه کنم
خاک خرابه شد منزل من به خدا تنگه واسه ات دل من
تو رو بغل نگیرم چه کنم
طعنه میزدن دخترای شام به کسی نگفتم بابا
کلی جای زخم روی پاهام به کسی نگفتم بابا
چند روزی میشه تار شده چشام به کسی نگفتم بابا
یادم مونده رفتی بی خبر امشب دیگه هستی تا سحر
چرا سوخته موی سرت پره خاکه روی سرت
چرا چشای تو باز نمیشه
جای چوب خیزرانه رو لبات جای سنگ چرا دور چشات
منو ببر برای همیشه
عمو از رو نیزه منو ندید به کسی نگفتم بابا
سیلی بهم میزد هر کی میرسید به کسی نگفتم بابا
زجر نا نجیب موم رو می کشید به کسی نگفتم بابا
کاربر مهمان