منو
ولادت امام زمان (عج) 95 - منصور ارضی

ولادت امام زمان (عج) 95 - منصور ارضی

  • 2 تعداد قطعات
  • 11 دقیقه مدت قطعه
  • 150 دریافت شده
مدیحه سرایی ولادت امام زمان (عج) با صدای منصور ارضی، 1395

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 11:17
    روضه - ما را بنویسید گرفتار نگاهت لب تشنه ی بارانی انوار نگاهت احسنت براین دولت بختی که نصیب است افتاده به ما نیز سر و کار نگاهت بخشنده تر از او نشنیدیم ، ندیدیم خوب است پذیرایی رفتار نگاهت آن ذره که ناید به حسابیم ولیکن خورشید شدیم از تب بسیار نگاهت تو یوسفی و در طلبت ریخته خون آن قدر زلیخای سر بازار نگاهت نادیده گرفتی و ندیده نگرفتی قربان کرم خانه ی ستار نگاهت بیچاره دلم ، آه پرم ، آه نگاهم کرده همه را یکسره آواره نگاهت ما دیده به راهیم در این نیمه ی شعبان دنبال نگاهیم درین نیمه ی شعبان در کوچه ی ما آیینه بندانی اگر هست خیر قدم توست چراغانی اگر هست حتما خبر از آمدن مرد بزرگی ست در کوچه ی ما صحبت قربانی اگر هست هجران خبر آمدن صبح وصالت فرداش بهار است زمستانی اگر هست گفتیم بیاییم همه شیدای تو هستیم گفتی که بیارید مسلمانی اگر هست از فتنه ی ایام چه باکی ، چه هراسی پرچم به ید یار خراسانی اگر هست نذر تو و نذر حرم عمه ی سادات بر پیکر عشاق شما جانی اگر هست در طایفه ی ما ، همه جان بر کف یاریم دور و برم ما لشکر سفیانی اگر هست دلداده ی حق ، بیم ز تحریم ندارد روحانیت عمامه ی تسلیم ندارد گفتند که ما درد سری داشته باشیم در جاده ی تو در به دری داشته باشیم با چشم گنه کار نظر بر تو محال است باید همه چشم دیگری داشته باشیم تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ای کاش که ما هم هنری داشته باشیم آقا نکند نامه ی ما با خط کوفی ست آقا نکند که ضرری داشته باشیم خوب است سحر داشتن و چشم تر ما باید به کف خود تبری داشته باشیم گفتند شب جمعه حرم می روی ای کاش همراه تو یک شب سفری داشته باشیم از علقمه باید بنویسیم بیایی باید دهن نوحه گری داشته باشیم ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ... سقای حسین سید و سالار نیامد ... برگرد و بخوان روضه ی آب آوری اش را برگرد بگویم غصه ی بی یاوری اش را برگرد بخوان روضه ی شرمندگی اش را شرم دل بی تاب علی اصغری اش را پشت سر افتادن او خیمه ای افتاد از خیمه گرفتم دم حیدری اش را وای از دل زینب چه کند بعد علمدار محکم گره زد مقنعه و روسری اش را دیدی علم افتاد چه شد در ته گودال با زور درآورده شد انگشتری اش را اما ؛ زینب بدنی دید اگر پیرهنی دید بردن چرا ارثیه ی مادری اش را
  • 10:42
    روضه - می‌کشم پر در خیال خویش امشب تا عراق می‌نشینم گوشه ی دنجی میان یک رواق عاقبت یک روز می افتد برایم اتفاق دیدن روی دل آرایت پس از عمری فراق میکشد دنبال خود چشم ترت اشک مرا می خری با دستهای مادرت اشک مرا غصه ی عشق تو و ما شد ورای انتظار مانده اطراف نگاهم رد پای انتظار گرچه تقویمم پر است از روزهای انتظار میدهم جان عصر یک جمعه برای انتظار تاشما هستی نمی مانیم در عسر و حرج انتظار جمعه ی موعودتان یعنی فرج شاه هرچه مفتخر تر نوکرانش بیشتر میشود اینجا کبوتر آسمانش بیشتر هرکسی شیداست پای جمکرانش بیشتر پس گدایی هست اینجا آب ونانش بیشتر واضح است این نکته وکاری به علم غیب نیست آرزوی دیدن تو بر جوانان عیب نیست من سرم را روی دستانم نگه میدارم و مثل ابری پیش پاهای شما می‌بارم و تا سحر شب زنده داری میکنم بیدارم و دوره گردی میکنم سر گشته بازارم و تامی آید نام تو هر بار عاشق میشوم همچو منصورم که روی دار عاشق میشوم صورت مهتاب بین آب عاشق میکشد دیدنت حتی میان خواب عاشق میکشد جلوه ی ابروت در محراب عاشق میکشد حسرت روی تو در سرداب عاشق میکشد پا برهنه خاک پایت را که جارو میکنم یک گل نرگس بدستم هست و هی بومیکنم حیف آن شهری که مهمانی ندارد پیش تو حیف آن عیدی که قربانی ندارد پیش تو حیف آنکه جان جانانی ندارد پیش تو حیف آنکه حرف پنهانی ندارد پیش تو میرسیم آخر به منزلگاه تو راهی که نیست نور صد خورشید میگیریم از این ماهی که نیست حرف دلهایی که ما داریم عین حاشیه ما که دلتنگیم مثل حرف‌های قافیه یاد ماهم باش آقا جان میان ناحیه آه از آن وقتی که غارت شد ز نسوان پوشیه آه از آن وقتی که نیزه بود و بابایی نبود پشت هم شلاق می آمد ولی پایی نبود

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    عالی

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی