منو
شام وفات حضرت ام البنین (س) 94 - محمود کریمی

شام وفات حضرت ام البنین (س) 94 - محمود کریمی

  • 5 تعداد قطعات
  • 13 دقیقه مدت قطعه
  • 129 دریافت شده
مرثیه خوانی شام وفات حضرت ام البنین (س) با صدای محمود کریمی، 1394

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 13:53
    روضه - آن کس که زهرا عشق را کرده نثارشآن مادری که عشق گردیده دچارشآن کس که بیت خالی از زهرای مولارونق گرفت از مهر و لبخند بهارشآن کس که زینب یافت بعد از مادر خوددر گرمی اغوش و دستانش قرارشآن کس که مادر شد حسین و مجتبی رابا چادر خاکستری و وصله دارشعاشق نه تنها بلکه خود عشق افرین استیعنی عزیز فاطمه ام البنین استعالم به خاک افتاده ام البنین استمهر و وفا سجاده ام البنین استراه رسیدن بر مقامات و کراماتراه ادب از جاده ام البنین استهر کس که مست کربلا شد شک ندارمبا معرفت از باده ام البنین استانقدر که روز قیامت روز روززهرا و دست زاده ام البنین استروز جرا چشمم به احسان ابالفضلگویم که یا زهرا تو را جان ابالفضلدامان پاکش ماه و اختر پروریدهعباس عثمان اون و جعفر پروریدهجاه و جلالش بین که از شاه ولایتبر خلق عالم چار سرور پروریدهاز شیر حق اورده بچه شیر امابا شیر خود شیر دلاور پروریدههر چند اورده به دنیا چار اقااما خودش گوید که نوکر پروریدهبعد از فراق و داغ زهرای شهیدهاولاد زهرا مثل او مادر ندیدههر چند چندین سال از عاشورا گذشتهطی شد پس از ان عمر بانو با گذشتهبالین شام احتزارش خیس از اشکسیر مصیبت می نماید تا گذشتهیادش که می اید کنار اب و بی اببا مشک اب اب از سر دریا گذشتهانقدر غرق روضه گودال و خیمستزود از کنار روضه سقا گذشتهگوید به زیر لب نه تنها جان سقاعالم فدای موی فرزندان زهراجاریست اشک از لابه لای پلک هایشاین لحظه ها از جوهر افتاده صدایشبانو سکینه در کنار مادر خویشدارد تلاوت می کند یاسین برایشسمت در حجرست چشمان سفیدشبر سینه مانده دستهای بی عصایشخیلی تقلا می کند برخیزد از جادر پیش زهرا و علی و بچه هایشدر اوج گریه گفت با لبخند شادیبانو قدم بر روی چشم من نهادی
  • 14:15
    روضه - شکر خدا جان دادن من این چنین بودحسن ختام مادر عباس این بوداسباب زحمت شد عیادت کردن از منپس لایق لطف شما ام البنین بودمن قدرت برخاستن از جا را ندارمچون من تن عباس هم روی زمین بوددار و ندارم چار فرزندم فدا شدشرمنده که دار و ندار من همین بودعمری به عباس جوانم غبطه خوردمای کاش در کرب و بلا جان می سپردمدر علقمه افتاد مشک پاره پارهدل کند در خیمه رباب از شیر خوارهشش ماه با فریاد هل من ناصر انگاهافتاد از روی زمین از گاهوارهشرمنده بی عباس تنها شد حسینتاتش کشید از خیمه زینب شرارهمعجر به غارت رفت دور از چشم سقاخون می چکید از چشم و جای گوشوارهام البنین صد بار از شرمندگی مردای کاش عباسم به خیمه اب می بردگر نشد اب میسر گرددگو عمو خود به حرم برگرددبیا برگرد خیمه ای کس و کارممن و تنها نگذار ای علمدارماب به خیمه نرسید فدای سرتحسین قامتش خمید فدای سرتدیگر مرا ام البنین نخوانیدزیرا که من دیگر پسر ندارمافتادم رو زمین خیلی بد شدروی خاکم همین خیلی بد شدبرا ام البنین خیلی بد شدحیف شد به خیمه نرسیدمحیف شد رقیه رو ندیدم
  • 7:26
    واحد - هر زمانی به میان حرف قمر می آیدپرتوی مادری ات مد نظر می آیدپرورش دادن مردی به بلندای ادبفقط از عهده ی دامان تو بر می آیدبا وجود پسرانی که همه آقایند به تو این ام بنینی چقدر می آید اجر یک عمر کنیز حسنین بودن توفاطمه بر سر عباس اگر می آیدهرکجا صحبت آب است دلت می سوزدجای اشک از نگهت خون جگر می آید ای میاندار بقیع آه بکش، داد بزناز صدای تو صدای همه در می آیدلحظه ی آمدن قافله دیدی که فقط از پسرهای تو یک قطعه سپر می آید این همه مدت از آن روز گذشته و هنوز دست تو پیش سکینه به کمر می آید بس کن اینقدر خجالت نکش از روی رباباین چنین می کنی ، عباس مگر می آید آخ شرمنده اگر حرف اباالفضلت شد جز حسین از تو مگر حرف دگر می آید
  • 7:06
    واحد و تک - ساقی لب تشنگان زاده ام البنیندست رشیده حسین بازوی حبل المتینچهره ی مهتابی حنجره خشکم ببینهم جگرم سوخته هم شده قلبم کبابعمو عمو آب آببا چه گناهی عمو آب به ما شد حرامخون جگر جای آب ریخته ما را به جانمیمکد انگشت خود علی اصغر مدامبال زند از عطش به روی دست ربابعمو عمو آب آبنفس ز سوز عطش شعله ی آذر شدهجواب این آب آب نیزه و خنجر شدهآل علی از چه رو بی کس و یاور شدهنمیرود از عطش دیده طفلان به خوابعمو عمو آب آبآب گریبان درید بر لب عطشان مامثل دو دریا شده دیده ی گریان مابحر شده شعله ور از دل سوزان مابه خیمه هر کودکی فتاده در التهابدر گلوی خشک ما بغض شده زمزمهرقیه از دست رفت در بغل فاطمهبس که گرفته عطش نور ز چشم همهشعله ی آتش شده در نظر ما سرابعمو عمو آب آبتو دست دست خدا تو حیدر حیدریتو بر پدر چون علی برای پیغمبریتو هم علمدار و هم ساقی آب آوریصاعقه خشم شو به سوی دریا شتابعمو عمو آب آب
  • 10:26
    شور - همه لحظه گوشم پی گفت و گویشهمه عمر چشمم به خیال رویشچه شود غباری ببرم ز خاکشچه شود که جامی زنم از سبویشمن و های و هویش من و عطر و بویشبه شرار قهرش به نگاه مهرشبه صفای خلقش به خصال و خویشبه جبین و دستش به دو چشم مستشبه بهار حسنش به شکنج مویشکه برون ز کویش نروم مسلمتو عزیز حیدر تو پناه ماییز تو درد درمان ز تو زخم مرحمبه جلال داور به دل پیمبربه نماز زهرا به خلوص حیدربه هتیم و کعبه به مقام و زمزمبه صفا و مروه به منا و مشعربه حسین و عباس به زهیر و یحییبه حبیب و مسلم به علی اکبربه سرشت طفلان به فرات خونینبه رباب محزون به علی اصغراگرم برانی اگرم بخوانینروم از این کو نروم از این دربه تو سر سپردم به تو دست دادمبه تو رو نهادم ز تو میزنم دمنگهم دهد جان به تمام امکاناگر او نگاهی فکند به من همشرف ولایت ز تو جلوه کردهکمر شجاعت به تو گشته محکمفتبارک الله فتبارک اللهچه جلالی فتبارک اللهچه جمالی فتبارک اللهاله چه سپهداری اله چه علمداری

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی