- 375
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب سوم فاطمیه اول 99 ، میثم مطیعی
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب سوم فاطمیه اول با صدای میثم مطیعی، 1399
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - تا آیه آیه سوره ی کوثر مقدس استشان تو ای ملیکه ی محشر مقدس استبال بهشت فرش قدمهات می شودیعنی مقام عصمت مادر مقدس استقلبی که فاطمیه ی غمهات می شودنذر نگاه تو شده ، دیگر مقدس استتا روضه روضه ی تو و گریه برای توستاین اشکهای پاک و مطهر ، مقدس استبانو به احترام تو و عطر نام توگلهای یاس سبز و معطر مقدس استوقتی که ریخت بال و پرت بین کوچه هادیگر گل بنفشه ی پرپر مقدس استدور و بر بقیع تو بانوی بی نشانحتی غبار بال کبوتر مقدس استخونت نوشت بر تن تاریخ تا ابدهر کس شود فدایی رهبر مقدس استشاعر: یوسف رحیمی
-
روضه - ای شفایت آرزوی مرتضیاشک تو آب وضوی مرتضیداغت ای بانوی خانه سوختهآتشی در جان من افروختهبا فراق خود سیه پوشم مکنبی تو تنهایم فراموشم مکنای بهشت آرزو لبخند زنچینی قلب علی را بند زنداغ تو چشم مرا چون نیل کردخانه ام را بی پر جبریل کردای تو را بالش ز بالِ جبرئیلبسته ام بر گوشه ی چشمت دخیلیا به خنده لب گشا یا اخم کنکم دل زار علی را زخم کندل بریدن از تو دیگر مشکل استاین جدایی از پیمبر مشکل استای شب قدرم، سحر را دور کنناله را در نامه ام منظور کنسهم من جان کندن و جا ماندن استبر سر قبر تو قرآن خواندن استخیز و شب را راهی از این خانه کنگیسوی طفلان غم را شانه کناندکی آهسته پر زن از کویرمرغکانت را به زیر پر بگیروای من! با دست زخمی و کبودشوق طبخ نان تو دیگر چه بود؟آخر ای زهرا پس از تو صبح و شبکی خورند این کودکان نان و رطب؟کی پذیرد قلب پر احساس تودختر و چرخاندن دستاس توجان زهرا روز من را شب مکنچادرت را بر سر زینب مکنکاش در پیشت بمیرم فاطمهتا عزایت را نگیرم فاطمهرزم تو در را به پهلو راندن استسهم من پهلوی این در ماندن استکشتی صبر علی پهلو مگیرمحرم دل، باز از من رو مگیرغرق در امّن یجیبم فاطمهتازه دانستم غریبم فاطمهنیست وقت پر زدن در آسمانآسمان ابری شده، لختی بمانشاعر: جواد محمد زمانی
-
زمینه - نفسمون گرفت؛به دادمون برسخودت به داد این دلای خون برستویی تو آخرین امیدمون، بیابه حق سروای شهیدمون بیاتو رو صدا زدیم کنار شیش گوشهتو خلوت بقیع، که خیلی خاموشه:«الهی عظم البلاء»تو رو صدا زدیم ما زیر آسمونتو خستگیهای اردو جهادیموناگه که سیل اومد، اگه که زلزلهتو سختی و بلا، اسیر فاصلهآستین همتو بالا زدیم همهنفس نفس تو رو صدا زدیم همه«الهی عظم البلاء»شکسته بغض ما، وبرح الخفاءوانکشف الغطاء وانقطع الرجاءبه تنگ اومد زمین، تیره شده زمانزانوی ظالماس رو گلوی جهانالیک المشتکی، از این همه جفاوانت المستعان، تو این همه بلا«الهی عظم البلاء»شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
-
سینه زنی - میتونه نوجوونی سیزده سالهمعلم تموم دنیا باشهیه نوجوون به ما اینو یاد دادهکه مرگ میتونه زیبا باشهزیبا میشه چقدراگه ما هم یه روز بشیم فدایی حسینزیبا میشه چقدراگه بشیم شهید کربلایی حسینالهی جا نمونیم دیگهاز این جاموندنا دلگیریمقسم به غربت آقاموناگه شهید نشیم میمیریم«ما ملت شهادتیم»کجا به سِنّ و ساله این شورِ عشق؟یه چشمه هم میتونه که دریاشهیه نوجوون به ما اینو ثابت کردکه مرگ میتونه شیرین باشهاحلی من العسلشهادتی که از غم حسین فاطمهساحلی من العسلکه جون عاشقا به زیر دِین فاطمهسبه پای پرچم این مکتبماییم که از قدیم میمیریمقسم به غربت آقاموناگه شهید نشیم میمیریم«ما ملت شهادتیم»همیشه سربلنده توی عالمکسی که سربهدار مولا باشهیه نوجوون به ما اینو ثابت کردکه مرگ میتونه رؤیا باشهرؤیای بینظیرشهادتینی که پای اماممون بگیمرؤیای بینظیرحسین حسین حسینی که میون خون بگیمقسم به «قاسم» و تقدیرشدر آرزوی این تقدیریمقسم به غربت آقاموناگه شهید نشیم میمیریم«ما ملت شهادتیم»شاعر: رضا یزدانی
-
سینه زنی - باید با اشک غم، چشمامون دریا شهحاج قاسم مهمونِ، آغوش رفیقاشهآغوش حاج احمد، لبخند حاج همتشد وقت دیدار و، پایان یه عمر حسرت«آه مالک اشتر علی»محبوب این امت، لبریز از مِهر وَلیپای عهدت موندی، مثل عباس علیچشمت روشن شد با، اذن دیدار حسیندستت تو دستای، میر و علمدار حسین«آه مالک اشتر علی»فریاد تو توفان، چشمای تو دریا بودلبخند شیرینت، آرامش دلها بودهر شبِ جمعه این دل، با یادت آتیشهسرباز جاموندهات، دل تنگ نگات میشه...«آه امیر لشکر علی»«آه مالک اشتر علی»شاعران: دکتر محمدمهدی سیار و میلاد عرفان پور
-
زمزمه - دردش اگر که بی امونهشکسته و زرد و خزونهکار تو بود ای تازیونه!میسوخت، پشت در تموم دنیای علیمیسوخت، فاطمه توو شعلهها پای علیمی سوخت، می سوخت...ایکاش، دستای منو خودش رها میکردایکاش، مثل خیلیا فقط دعا میکردای کاش، ای کاش...زهرا، تو بری آتیش میگیره جون منزهرا، زوده واسه رفتنت؛ جوون من!زهرا، زهرا...شرمنده کرد پسرعموشوخرج علی کرد آبروشوچرا ازم میگیره روشو؟زهرا، یادگار مصطفی! دختر عمو!زهرا، با منم حرفی بزن، چیزی بگو!زهرا، زهرا...سوختم، وقتی که توو کوچه ناله کشیدیوقتی، دستای حیدرِتو بسته دیدیزهرا، زهرا...زهرا، تو بری آتیش میگیره جون منزهرا، زوده واسه رفتنت؛ جوون من!زهرا، زهرا...چقد برا غمت ببارم؟رو شونهی کی سر بذارم؟مَردم آخه غرور دارمدیدم، جلو چشم من تو رو سیلی زدندیدم، گفتی که «علی نرو!» سیلی زدنزهرا، زهرا...دیدی، جز خودت کسی منو یاری نکرددیدی، کسی واسه گریههات کاری نکردزهرا، زهرا...زهرا، تو بری آتیش میگیره جون منزهرا، زوده واسه رفتنت؛ جوون من!زهرا، زهرا...شاعر: رضا یزدانی
-
روضه - فاطمه، فاطمه ی دوره ی پیغمبر نیستیا نه!، این فاطمه آن فاطمه ی حیدر نیستچه سوالی ست که میپرسی علی جان خوبی؟!من کجا خوبم اگر حال شما بهتر نیستفضّه تا گفت بیایید غذا آماده ستزینبت گفت نمی آیم اگر مادر نیستگریه آور شده این آمد و رفتی که مراستوای از این خانه که دارای در دیگر نیستشاعر : حسین رستمی
تاکنون نظری ثبت نشده است.