شهادت حضرت فاطمه (س) حسن خلج، شب ششم فاطمیه دوم سال 1396

چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شدآخر دعای نیمه شبت، مستجاب شدیک نیم شب نخفت، دو چشم علی ولیبخت علی، برای همیشه، به خواب شدز آتش هجر من سوخته خرمن چه کنم؟من نگویم تو چه کردی تو بگو من چه می کنمبا بودنت سلام علی یک جواب داشتآن یک سلام هم پس از این بی جواب شدبا من حساب داشت عدو از غدیر خماز من تو را گرفت و دگر بی حساب شد

نه مثل ساره ای و مریم ، نه مثل آسیه و حوّافقط شبیه خودت هستی ، فقط شبیه خودت ، زهرا اگر شبیه کسی باشی ، شبیه نیمه شب قدریشبیه آیه ی تطهیری ، شبیه سوره ی اعطینافقط شبیه خودت هستی ، فقط شبیه خودت ، زهرا اگر شبیه کسی باشی ، شبیه نیمه شب قدریشبیه آیه ی تطهیری ، شبیه سوره ی اعطینا

شراره بود و در و دود بود و هیزم بودصدای هلهله و ازدحام مردم بودتو را با کینه و با کیف می زدنه تنها یک نفر یک طیف می زدخودم دیدم میان کوچه قنفد به بازوی تو نعل سیف می زد

صنوبری که خمیده خدا نگهدارتخوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارتقرار بعدی ما کربلا زمان غروبکنار راس بریده خدانگهدارت