- 329
- 1000
- 1000
- 1000
سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) 97 - میثم مطیعی و محمد رستمی
مدیحه سرایی سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) با صدای میثم مطیعی و محمد رستمی، 1397
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مدح - محمد رستمی - بحر طویل عروسی حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع): به بزم انبیا امشب نشاط دیگری پیداست، میبینم گل لبخند شادی بر لب آدم، تو گویی با ادب بستند صف، پیغمبران از نوح و ابراهیم و اسحاق و کلیم الله و روحالله و یعقوب و جناب یوسف و داود و فرزندش سلیمان در کف هر یک گلی از آیههای نور و آوای مبارک بادشان بر لب که ای مولا مبارک باد بر قد رسایت خلعت شادی و اوج تخت دامادی، مبارک باد ای جان محمّد وصل زهرایت، چه نیکو همسری بخشیده ذات حقتعالایت، که باشد روح پاک و بضعه پیغمبر اکرم. سماوات العلی امشب همه دریای نورند و ملایک شاد و مسرورند و عالم سین? سینا و دلها محفل طورند، جبریل امین از جانب دادار منان آمده در محضر پیغمبر اکرم، پیام آورده از حق با سلامی گرم بر احمد که ما در آسمان خواندیم اول خطب? عقد امیرالمؤمنین و دخترت زهرای اطهر را، تو باید در زمین اینک ببندی عقد آنان را، دو خورشید فروزان را، دو دریای خروشان را، دو روح پاک ایمان را، دو وجه ذات منان را، دو جان را و دو جانان را که پیش از آفرینش این دو را حق خوانده کفو هم. محمّد از امین وحی چون بشنید این فرمان گل، لبخند او بشکفت همچون لاله در بستان، به مسجد آمد و بگذاشت پا بر عرش? منبر، فرو بارید از یاقوت لب با این کلام دلنشین گوهر، به امر حضرت داور، الا یا مسلمین از مرد و زن از اکبر و اصغر، هم اینک من به امر حضرت پروردگارم عقد بستم دخترم زهرا و حیدر را دو کفو نیک اختر را، دو روح روحپرور را، دو شمع نورگستر را، دو دریا را دو گوهر را، دو هم سنگ و دو همسر را، که بسته پیشتر از آفرینش عقدشان را خالق عالم.
-
سرود - محمد رستمی - جشن شادی به پا گشته عید خدا تهنیت مرتضی ای علی جان پر شد قلب عالم از شادی بر پا گشته جشن دامادی مولا مولا یا علی حیدر بنت بدرالدجا نوگل مصطفی زوجه ی مرتضی گشته امشب سهم زهرا سرو رعنا شد سهم حیدر روی زهرا شد مولا مولا یا علی حیدر ماه ذی الحج رسید عطر شادی وزید گشته دل پر امید جشن عید است جشن وصل ماه و خورشید است غم از دل ها لانه برچیده ست مولا مولا یا علی حیدر
-
مدح - میرسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد ?إن یکاد? از نفس فاطمه بر تن دارد خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید تا که این نیم? توحید به آن نیمه رسید علی و فاطمه در سای? هم... فکر کنید شانه در شانه دو تا کعب? یکدست سفید عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت ساز و آواز خدا گوش? عشاق نداشت کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام فاطمه... فاطمه با رایح? گل آمد ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد ابر مهری? او بود که باران آمد نفس فاطمه فرمود که باران آمد ناگهان پنجرهای رو به تماشا وا شد هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد مثنوی نام تو را برده تلاطم دارد چادرت را بتکان قصد تیمم دارد میرسد قص? ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام شاعر: سید حمید رضا برقعی
تاکنون نظری ثبت نشده است.