- 3611
- 1000
- 1000
- 1000
تمام عمر خود در جستجویم
شهادت حضرت فاطمه (س) با صدای حسن خلج فاطمیه، سال 1385
متن شعر:
تمام عمر خود در جستجویم
که شاید یک نشانی از تو جویم
بگیرم دربغل زانوی غصه
زبان حال قلبم را بگویم
الا خیمه نشینم
عزیز مه جبینم
ترحم کن به چشمم
تو را یک دم ببینم
که هر شب باغم تو هم نشینم
دوباره جمعه و چشم انتظارم
دوباره جمعه و دل بیقرارم
مدینه کربلا هرجه که باشی
منم با تو هوای گریه دارم
بگو ای آسمانی
که تو بهتر بدانی
چه شد در بین کوچه
که شد یاس ارغوانی
بخوان روضه از آن قد کمانی
غروب و کوچه ی تنگ مدینه.....
غروب و خاک خون رنگین مدینه
دل آیینه ی عشق علی را
شکسته دست سنگین مدینه
چه دستی دست بی درد
چه دردستی دست نامرد
به دور از چشم بابا
دلم را غرق خون کرد.
همین که رو به سوی مادر آورد
دل از آن لحظه خاکسترنشین شد
که آن نیلوفری پرپرترین شد
دعا کردم در آن لحظه بمیرم
که دیدم مادرم نقش زمین شد
خودم دیدم به دیده که آن سرو خمیده
ندارد پای رفتن ندارد سوی دیده
ز چشم معجرش خون می چکیده
متن شعر:
تمام عمر خود در جستجویم
که شاید یک نشانی از تو جویم
بگیرم دربغل زانوی غصه
زبان حال قلبم را بگویم
الا خیمه نشینم
عزیز مه جبینم
ترحم کن به چشمم
تو را یک دم ببینم
که هر شب باغم تو هم نشینم
دوباره جمعه و چشم انتظارم
دوباره جمعه و دل بیقرارم
مدینه کربلا هرجه که باشی
منم با تو هوای گریه دارم
بگو ای آسمانی
که تو بهتر بدانی
چه شد در بین کوچه
که شد یاس ارغوانی
بخوان روضه از آن قد کمانی
غروب و کوچه ی تنگ مدینه.....
غروب و خاک خون رنگین مدینه
دل آیینه ی عشق علی را
شکسته دست سنگین مدینه
چه دستی دست بی درد
چه دردستی دست نامرد
به دور از چشم بابا
دلم را غرق خون کرد.
همین که رو به سوی مادر آورد
دل از آن لحظه خاکسترنشین شد
که آن نیلوفری پرپرترین شد
دعا کردم در آن لحظه بمیرم
که دیدم مادرم نقش زمین شد
خودم دیدم به دیده که آن سرو خمیده
ندارد پای رفتن ندارد سوی دیده
ز چشم معجرش خون می چکیده
کاربر مهمان