منو
مداحی شب شهادت امام سجاد (ع)، حسین سازور

مداحی شب شهادت امام سجاد (ع)، حسین سازور

  • 6 تعداد قطعات
  • 4 دقیقه مدت قطعه
  • 1037 دریافت شده
مرثیه خوانی شب شهادت امام سجاد (ع) با صدای حسین سازور، سال 1396

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 4:56
    تویی ماه شب فروزم گریه کار شب و روزم 35 سال دارم از درد برای کربلا می سوزم دستای عمه مو بستن و دیدم احترامارو شکستن و دیدم از میون خیمه ها با عمه ام به سوی سینه نشستنو ئیئم بگم از غمی که هر بار می کشه منو هزار بار کار ما کشید توی شام از خرابه تا به بازار یه سر طناب به گردن منو یه سرش به بازوهای عمه مو اونقدر تحملش برام کاش که مادر نزاییده بود منو اونهمه چشم خریدار اونهمه زن گرفتار داد میزد سکینه می گفت کجا بودی ای علمدار از شراب بگم یا از خون جگری می کشیدن مارو با وحشیگری بگم از کنیزی با چشمای هیز یا از نبودن یه روسری واحسینا واحسینا واحسین
  • 5:10
    گریه کنا گریه کنا بیایین بریم مدینه همون جایی که ناله ها عقده میشه تو سینه یه گریه کن نداره خیلی غریبه آقا فقط کنار قبرش میاد صدای زهرا عمری برای کربلا هر جا عزا گرفتیم چی سر باباتون اومد به هیچکسی نگفتید 40 ساله ز چشمات بارون غم می باره فقط میگی که دیدم تنی که سر نداره واویلتا واویلا واویلتا واویلا دردی که روی قلبته همیشه ناتمومه قاتل تو توو یک کلام بازار شهر شامه اون نیزه دار نامرد بس که سرو تکون داد جلو چشای زینب سرا ز نیزه افتاد همون کسی که نیزه به پهلوی بابا زد دم غروب برای غارت خیمه اومد ای حسین
  • 9:26
    من چهل سال عزادارم بر دلم غصه ها دارم گریه شده کارم دیده ام داغ عظمارا بین صحرا بدنهارا پیکری بی کفن مانده به صحراها وا حسینا ابالمظلوم وا حسینا ابالمظلوم با دو چشمم چه ها دیدم غارت خیمه ها دیدم رأس جداد دیدم آیه های همه قرآن شد به زیر سم اسبان بوسه دادم به رگها با لب عطشان وا حسینا ابالمظلوم وا حسینا ابالمظلوم عمه را دیده ام مضطر مانده تنها و بی یاور در بین یک لشکر روی دشمن به او وا شد محمل اون تماشا شد بین هر کوچه و بازار چه بلوا شد وا حسینا ابالمظلوم وا حسینا ابالمظلوم خاطرات بدی دارم می دهد یادش آزارم خورده گره کارم بوسه ی خیزران دیدم بزم نامحرمان دیدم قامت عمه ی سادات کمان دیدم کمان دیدم خواهرم گوشه ی ویزان بوسه زد بر لب عطشان پیش چشمان من داده رقیه، جان رقیه، جان وا حسینا ابالمظلوم وا حسینا ابالمظلوم
  • 11:09
    خیال کن که پر از زخم پیکرت باشد شکسته در قل و زنجیرها پرت باشد خیال کن که هدف سنگهای کوفه و شام بروی نیزه سر دو برادرت باشد فقط تو باشی و 84 ناموست و جمله های حواست به معجرت باشد خیال کن حرمت بی پناه مانده و بعد بروی نی سر سردار لشکرت باشد کنار عمه ی سادات یکطرف شمر و سنان حرمله هم سمت دیگرت باشند خیال کن که علی باشی و شبیه علی دو دست بسته کماکان مقدرت باشد خیال کن همه اینها که گفته ام به کنار علاوه بر همه توهین به مادرت باشد یزید باشد و بزم شراب و باشد و بعد به تشت زر سر بابا برابرت باشد و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب نگاه باشد و باشی و خواهرت باشد من از مردم بی عار بدم می آید از مکافات از آزار بدم می آید ذبح را آب نداده جلویم سر نبرید تا قیامت من از این کار بدم می آید سنگها از در و دیوار به ما می خوردند تا ابد از در و دیوار بدم می آید پای من بسته نبود اسب زمینم می زد من ز افتادن بر خاک بدم می آید محمل عمه ی ما را چقدر هول دادن بخدا از سر بازار بدم می آید دست من بسته که شد برده فروشی رفتم من از این دست گرفتار بدم می آید مردم و زنده شدم بس که نگاهم غم دید عمه ی من چقدر مجلس نامحرم دید صل الله علیک یا مولی یا مظلوم یا اباعبدالله
  • 10:22
    پیرمرد بلا کشیده منم پسر شاه سر بریده منم روضه خوانی که هر چه می گوید با دو چشم کبود دیده منم آنکه از ناقه دیده بانویی پای یک بوسه شد خمیده منم آن امامی که با تنی داغدار عقب ناقه ها دویده آنکه وقت فرار از خیمه ناله ی دختران شنیده منم آنکه در بین بوریا دل شب پیکر یک امام پیچیده منم آنکه در گوشه ی خراب ه ی شام دفن کرده گلی شهیده منم همه ی روضه ها کنار ولی آنکه بازار شام دیده منم روضه را باز می کنم سخن آغاز می کنم امشب روضه در یک کلام وای از شامدرد بی التیام وای از شام کاش مادر مرا نمی زایید ناله های مدام وای از شام ناسزاهای بد به ما گفتن همه جای سلام وای از شام آن دیاری که کرده بازی با آبروی امام وای از شام قافله تا غروب گیر افتاد کوچه ها ناتمام وای از شام دختر فاطمه اذیت شد از نگاه حرام وای از شام گذر از کوچه های تنگ یهود اتش روی بام وای از شام جای حیدر از گیسوی دختر می گرفت انتقام وای از شام در میان چهار هزار رقاص گریه در ازدهام وای از شام سر و تشت و پیاله های شراب چوب بی احترام وای از شام ای حسین سرخ مویی اشاره کرد و یزید گفت: گفتی کدام وای از شام لعنتی در کنار سر می ریخت می باقی جام وای از شام من 40 سال گریه می کردم با همین یک کلام حسین حسین
  • 3:57
    در کوچه ی تو پرچم روضه به سرم خورد یک کاسه ی پرخون غمت را جگرم خورد با ذکر شما تا به خدا اوج گرفتم در موقع توبه پر فطرس به پرم خورد هر روضه که رفتم به درش دست کشیدم دستم از همان کودکی ام خاک حرم خورد شب سینه زدم صبح شدم اهل مناجات فیض شب روضه به نماز سحرم خورد هرگز نرود پشت در خانه ی اغیار پایی که به فرش حرم شاه کرم خورد باید بشود هر پسرش خادم هیئت یک عمر فقط نان شما را پدرم خورد شش دانگ دلم به نام تو و زینب وقتی که به شش گوشه ی تو چشم ترم خورد گفتن دل شیعه حسینیه ی زهراست ناز قدمش روی دل در به درم خورد تقدیر من از روضه ی تو قامت خم شد چون غصه تنها شدنت را کمرم خورد

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی