- 293
- 1000
- 1000
- 1000
شمسی و روی زمین با روی ماه افتادهای
مرثیه خوانی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (ع) با صدای حسین سازور، سال 1388
متن شعر:
شمسی و روی زمین با روی ماه افتادهای
تا اذان مانده چرا در سجدهگاه افتادهای
سینه تنگ و عرصه تنگ و غربت تو می کشد
زیر دست و پای دشمن بی سپاه افتاده ای
گفت بابا دست خود را حائل رویت کنم
راست گفته مثل زهرا بی پناه افتاده ای
ای عمو از خیمه می آیم کمی آرام باش
از چه با زانو به سوی خیمه راه افتاده ای
خوب معلوم است از پیشانی و ابروی تو
با رخت از روی مرکب گاه گاه افتاده ای
در دل گودال جای ماهرویی چون تو نیست
یوسف زهرا چرا دربین چاه افتاده ای
من به هل من ناصر تو آمدم در قتلگاه
آمدم دشمن نگوید از نگاه افتاده ای
یابن دیر مکن همه جا نیزه را فرو
پهنای نیزه را به گلو جا نمی کنند
در بین دنده ها مشکن چوب نیزه را
از بهر جایزه به تن امضا نمی کنند
متن شعر:
شمسی و روی زمین با روی ماه افتادهای
تا اذان مانده چرا در سجدهگاه افتادهای
سینه تنگ و عرصه تنگ و غربت تو می کشد
زیر دست و پای دشمن بی سپاه افتاده ای
گفت بابا دست خود را حائل رویت کنم
راست گفته مثل زهرا بی پناه افتاده ای
ای عمو از خیمه می آیم کمی آرام باش
از چه با زانو به سوی خیمه راه افتاده ای
خوب معلوم است از پیشانی و ابروی تو
با رخت از روی مرکب گاه گاه افتاده ای
در دل گودال جای ماهرویی چون تو نیست
یوسف زهرا چرا دربین چاه افتاده ای
من به هل من ناصر تو آمدم در قتلگاه
آمدم دشمن نگوید از نگاه افتاده ای
یابن دیر مکن همه جا نیزه را فرو
پهنای نیزه را به گلو جا نمی کنند
در بین دنده ها مشکن چوب نیزه را
از بهر جایزه به تن امضا نمی کنند
تاکنون نظری ثبت نشده است.