منو
شب هشتم محرم 1400 - میثم مطیعی و مهدی سرخان

شب هشتم محرم 1400 - میثم مطیعی و مهدی سرخان

  • 6 تعداد قطعات
  • 5 دقیقه مدت قطعه
  • 436 دریافت شده
مرثیه خوانی شب هشتم محرم با صدای میثم مطیعی و مهدی سرخان، 1400

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 5:37
    روضه - از روبروی چشم ترم رفت به میدان یا راد یوسف! پسرم رفت به میدان گویند جگرگوشه بابا پسر اوست فریاد خدایا جگرم رفته به میدان عمر دگرم بود در این موسم پیری ای وای که عمر دگرم رفت به میدان آقای جوانان بهشت از نفس افتاد آقای جوانان حرم رفت به میدان شاعر : سید علی رکن‌الدین
  • 23:09
    زمزمه و مقتل - رسیده دیگه وقت جهاد اکبر برو میدون ای آیینه‌ی پیغمبر خواهرها دورتو می‌گیرن میگن به غربت ما رحم کن میگن بابارو تنها نگذار، به بابا رحم کن تو اولین دلیل لبخندامی فرمانده‌ی سپاه فرزندامی خدا به همرات با ناامیدی به تو چشم می‌دوزم تو داری دور میشی و من می‌سوزم خدا به همرات «علی علی علی علی اکبر، عزیز بابا» میدونم جنگیدن خیلی بی آب سخته با این جوشن توو گرمای آفتاب سخته اما آبی نمونده دیگه حتی یک قطره واسه اصغر برو میدون که سیراب میشی، از حوض کوثر یه عده گفتن اومده پیغمبر دلهره‌ای افتاد میون لشکر فدات شه بابا اما همین که اسمتو فهمیدن برای کشتن تو نقشه چیدن چه بُغْضی دارن! «علی علی علی علی اکبر، عزیز بابا» اگه زخمی برداشتی بیا سمت من چرا داری میری خیمه‌گاه دشمن؟ مراقب خودت باش اینجا کوچه وا میکنن نامردا انگار این کوچه وصل میشه به، مدینه بابا سیلی زدن به گونه‌های مادر لگد زدن به آیه‌های کوثر بمیرم واسش توام قدم قدم توو کوچه بردن با حوصله تنت رو ریز ریز کردن بمیرم واست «علی علی علی علی اکبر، عزیز بابا» پاشو ای عمرم، تا جون نداده بابا به پیش چشمام، پاتو نکش رو خاکا صورت به صورتت میذارم، اما آروم نمیشم بابا تازه جوون من شد پهلوت، شبیه زهرا کنار پیکر تو سرگردونم چجور تو رو به خیمه برگردونم؟ عزیز جونم چه کرده با تو کینه‌ی این لشکر نمونده دیگه چیزی از این پیکر عزیز جونم «علی علی علی علی اکبر، عزیز بابا» شاعر : سید مهدی سرخان
  • 6:24
    زمینه - تو که رفتی من از غصه خمیدم با یه حالی دنبال تو دویدم حال زار باباتو کی می‌دونه؟ آه ای سرو رشیدم از داغت چی کشیدم خشکیده لب‌هات، پسرم می‌میره بابات، پسرم دل نگرونم، از الآن برای قد و بالات، پسرم با چشم خودم دیدم امید من می‌ره سمت خدا فرزند رشید من می‌ره از خیمه‌ها اولین شهید من می‌ره می‌بینی روزگار منو نگاه بی‌قرار منو پسرم می‌بینی حال زار منو «ولدی ولدی علی» با رجزهات غوغایی به پا کردی توی میدون واسه من دعا کردی بمیرم تا افتادی روی خاکا خیمه رو نگا کردی بابا رو صدا کردی پاشو جون من، پسرم از بین دشمن، پسرم إربا إربا شد بدنت تو رو چجوری کشتن؟ پسرم هر کاری می‌شد کردم آروم نشد قلبم جون داده بودم اما رسید به فریادم پاشو ببر عمه رو از، میون نامحرم تو نشون دادی غیرتتو آتیشم زده غربت تو بمیرم چی شد اون قد و قامتتو «ولدی ولدی علی» نمی‌تونم بی تو زنده بمونم بگو بابا آروم شه دلِ خونم حالا باید از میدون بدنت رو هر جوری که بتونم تا خیمه برسونم من موندم مبهوت چه کنم؟ با زخم پهلوت چه کنم؟ دارم می‌میرم که برات عبای من شد تابوت چه کنم؟ پاشو عصای دستم که دشمنم شاده هر گوشه? این صحرا تن تو افتاده من صد علی خواسته بودم خدا بهم داده حالمو می‌بینی پسرم پیش تو مثه محتضرم چجوری تنتو ببرم تا حرم «ولدی ولدی علی» شاعر : محمد رضا رضایی
  • 2:21
    نوا - مهدی سرخان - کل عین باکیه فی یوم قیامه الا عین بکت علی مصاب الحسین خنده کنان می رود روز جزا در بهشت هر که به عالم کند گریه برای حسین شیرین تر از جان حسین جان
  • 6:13
    واحد - مهیا شو زاده زهرا برای داغ جوان دیدن دلارامت نیمه‌جان دیدن کمان‌ ابرویت نصیب تیر و کمان دیدن مهیا شو بهر دل کندن از جمال پیغمبر خاتم به چشمان خون‌فشان و نجوای «إن الله اصطفی آدم...» همه حرکاتش، تمام صفاتش، شبیه پیمبر، علی جانم جمال محمد، صلابت زهرا، شجاعت حیدر، علی جانم نشد دل سیر از تماشایش، تماشای قد و بالایش دل از همه برده، به شرم نگاهش، به شیوه آن رزم زیبایش «امید سپاهم خداحافظ» دل و دلدار من است این ماه که لب‌تشنه می‌رسد از راه شده وقت آخرین بوسه لب خشکی بر لب خشکی می‌نشیند، آه... بمیرم من تشنه‌ای اما قطره آبی هم در خیامم نیست به غیر از شکر خدا در این تشنگی‌ها شهدی به کامم نیست تو هم دم آخر، ز دست پیمبر، ز چشمه کوثر، شوی سیراب امید سپاهم برو سوی میدان که محو توام با دلی بی تاب خدایا چشمش سیاهی رفت، چرا اسبش اشتباهی رفت؟ جوان رشیدم، تمام امیدم، به‌سوی عجب قتلگاهی رفت «سلاله حیدر، علی اکبر دلاور لشکر، علی اکبر شبیه پیمبر، علی اکبر» «امید سپاهم خداحافظ» شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
  • 4:43
    رجز - ما بنده و تو پادشاه ما ذره و تو مهر و ماه پای غم تو ابر بهاریم حسین در لشکر تو گرد و غباریم حسین دل زنده شد از داغ تو در حلقه‌ی عشاق تو فهمیده همه جهان که سرباز که‌ایم تا جان به تن ماست در این معرکه‌ایم من خارم و تو گل حسین فی قلبنا حب الحسین در لشکر عشق صف به صف می آییم سوی تو دوباره از نجف می آییم دل برده‌است از ما حسین جان می‌دهیم با یاحسین روحی نفسی لک الفدا ثارالله ما را برسان به کربلا ثارالله شاعر : محمد رسولی

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی