- 2825
- 1000
- 1000
- 1000
امروز که عطشان زحرم میرفتی
مرثیه خوانی شهادت حضرت علی اکبر (ع) با صدای محمود کریمی، سال 1390
متن شعر:
امروز که عطشان زحرم میرفتی
بار آخر که خرامان ز برم می رفتی
از پس اشک پدر محو تماشای تو شد
و حیا مانع بوسیدن لبهای تو شد
خیمه مکه و من کعبه و چشمم زمزم
با صدای عرفاتیت حرم ریخت به هم
من به دنبال صدای تو رسیدم به برت
چشم بگشا و ببین حال خراب پدرت
رخ زیبات پر از خاک و لبانت پر خون
بدن پاک تو صد چاک و دهانت پر خون
تا سراسیمه کنار تو رسیدم پسرم
لخته خون ز دهان تو کشیدم پسرم
تو که با پهلوی زخمیت چو مادر شده ای
با شکاف سر خود حیدر دیگر شده ای
ای اذان گوی حرم وقت نماز است بمان
بر من و بی کسی عمه خود روضه بخوان
رفتی و آتش غم بر دل افلاک زدی
ولدی یا ولدی یا ولدی
عمه در راه و بیا تا نرسیده به برم
یاریم کن که تنت را ببرم تا به حرم
پاشو نگا کن به گریه من
تموم دشمن داره می خنده
پاشو بریم تا زخم سرت رو
با پر چادر عمه ببنده
خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نامردان ببر
متن شعر:
امروز که عطشان زحرم میرفتی
بار آخر که خرامان ز برم می رفتی
از پس اشک پدر محو تماشای تو شد
و حیا مانع بوسیدن لبهای تو شد
خیمه مکه و من کعبه و چشمم زمزم
با صدای عرفاتیت حرم ریخت به هم
من به دنبال صدای تو رسیدم به برت
چشم بگشا و ببین حال خراب پدرت
رخ زیبات پر از خاک و لبانت پر خون
بدن پاک تو صد چاک و دهانت پر خون
تا سراسیمه کنار تو رسیدم پسرم
لخته خون ز دهان تو کشیدم پسرم
تو که با پهلوی زخمیت چو مادر شده ای
با شکاف سر خود حیدر دیگر شده ای
ای اذان گوی حرم وقت نماز است بمان
بر من و بی کسی عمه خود روضه بخوان
رفتی و آتش غم بر دل افلاک زدی
ولدی یا ولدی یا ولدی
عمه در راه و بیا تا نرسیده به برم
یاریم کن که تنت را ببرم تا به حرم
پاشو نگا کن به گریه من
تموم دشمن داره می خنده
پاشو بریم تا زخم سرت رو
با پر چادر عمه ببنده
خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نامردان ببر
تاکنون نظری ثبت نشده است.