- 2159
- 1000
- 1000
- 1000
بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
مرثیه خوانی وفات حضرت زینب (ع) با صدای محمود کریمی، سال 1390
متن شعر:
بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
شمس حجاب گنبد دوار زینب است
محبوبه ی حبیه ی دادار زینب است
مسطوره ی سلاله ی اطهار زینب است
اذن دخول در حرم یار زینب است
منصوره ی نرفته سر دار زینب است
نون و قلم نبی است و مایسطرون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
اصل حیات حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین
در این قیام نقطه ی پرگار زینب است
یک تن شهید و یک تن دیگر اسیر شد
یک تن به خاک مانده و یک تن سفیر شد
یک تن نشان نیزه و شمشیر و تیر شد
یک تن کنار کشته صد ساله پیر شد
یک تن امیر آمد و یک تن امیر شد
بر خیل اشک قافله سالار زینب است
از من مپرس زینب من معجرت چه شد
با من بگو برادر زینب سرت چه شد
از من مپرس از چه لبت خشک و زخمی است
با من بگو ساقی آب آورت چه شد
از من مپرس گوش تو خونین شده چرا
با من بگو که حلقه انگشترت چه شد
از من مپرس رخت تنت از چه خاکی است
با من بگو پیرهن پیکرت چه شد
از من مپرس از چه زدی سر به محملت
با من بگو که در نظر مادرت چه شد
از من مپرس در دل محمل چه دیده ام
با من بگو که نعش علی اصغرت چه شد
از من مپرس از چه نمازت نشسته است
با من بگو اذان علی اکبرت چه شد
با من مگوی موی سرت ازچه شد سفید
جانا بگو عمامه پیغمبرت چه شد
از من بخواه شرح تمام بالا ولی
از من مپرس شام بلا دخترت چه شد
متن شعر:
بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
شمس حجاب گنبد دوار زینب است
محبوبه ی حبیه ی دادار زینب است
مسطوره ی سلاله ی اطهار زینب است
اذن دخول در حرم یار زینب است
منصوره ی نرفته سر دار زینب است
نون و قلم نبی است و مایسطرون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
اصل حیات حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین
در این قیام نقطه ی پرگار زینب است
یک تن شهید و یک تن دیگر اسیر شد
یک تن به خاک مانده و یک تن سفیر شد
یک تن نشان نیزه و شمشیر و تیر شد
یک تن کنار کشته صد ساله پیر شد
یک تن امیر آمد و یک تن امیر شد
بر خیل اشک قافله سالار زینب است
از من مپرس زینب من معجرت چه شد
با من بگو برادر زینب سرت چه شد
از من مپرس از چه لبت خشک و زخمی است
با من بگو ساقی آب آورت چه شد
از من مپرس گوش تو خونین شده چرا
با من بگو که حلقه انگشترت چه شد
از من مپرس رخت تنت از چه خاکی است
با من بگو پیرهن پیکرت چه شد
از من مپرس از چه زدی سر به محملت
با من بگو که در نظر مادرت چه شد
از من مپرس در دل محمل چه دیده ام
با من بگو که نعش علی اصغرت چه شد
از من مپرس از چه نمازت نشسته است
با من بگو اذان علی اکبرت چه شد
با من مگوی موی سرت ازچه شد سفید
جانا بگو عمامه پیغمبرت چه شد
از من بخواه شرح تمام بالا ولی
از من مپرس شام بلا دخترت چه شد
تاکنون نظری ثبت نشده است.