منو
وفات حضرت معصومه (س)، سید مهدی میرداماد

وفات حضرت معصومه (س)، سید مهدی میرداماد

  • 4 تعداد قطعات
  • 12 دقیقه مدت قطعه
  • 504 دریافت شده
مرثیه سرایی به مناسبت وفات حضرت معصومه (س) با صدای سید مهدی میرداماد، سال 1396

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 12:40
    ای دختر خورشید ای خواهر دریا زهراترین زینب، زینب ترین زهرا ماه مقیم قم مهتاب بیت النور در سایه سار توست سرتاسر دنیا از آه لبریزم از اشک سرشارم این قطره را دریاب دریاب ای دریا فهم حقیر ما پایین تر از پایین وصف بلند تو بالاتر از بالا لبخند معصومت مهر رضایت زد بر شوق خواهرها عشق برادرها تنها به دست توست ای سوره ی انفاق دنیای ما امروز عقبای ما فردا ماییم و چشم تر ای چشمه ی کوثر بر ما عطایی کن از فیض اعطینا وقتی ضریحت را با گریه می بوسم در چشممان پیداست آن قبر ناپیدا باز از تو می گویم یا حضرت زینب باز از تو می خوانم یا حضرت زهرا شاعر: سید محمدجواد شرافت قرار بود بیایی کبوترش باشی دوباره آینه‌ای در برابرش باشی نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی میان راه پرستوی پرپرش باشی مدینه شهر غریبی برای فاطمه هاست نخواست گم شده‌ای مثل مادرش باشی خدا تو را به دل تشنه زمین بخشید که تاب روشنی از نور کوثرش باشی به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را چو دید آمده‌ای سایه‌ی سرش باشی اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد و تا همیشه تو یاس معطرش باشی کرامتت همه را یاد او می‌اندازد به تو چقدر می آید که خواهرش باشی خدا نخواست تو هم با جوادِ او در طوس گواه رنج نفس‌های آخرش باشی نخواست باز امامی کنار خواهر خود نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی شاعر: قاسم صرافان
  • 6:04
    میون شلوغی شهر تا دلی دوباره گم شد یادش افتاد که تو هستی پاشد و راهی قم شد روبروی گنبد تو، قلبامون میشه کبوتر تشنه یک جرعه نوریم، فاطمه دختر کوثر سلام ای خواهر خورشید، سلام ای حضرت بارون به شوق مهربونیهات دوباره اومده مهمون گنبد طلائی تو به دل همه نشسته با چه امیدی رسیدند زائرای دلشکسته چه غریبونه یه زائر پیش تو رضا رضا کرد گره هاشو دست های تو چقدر عاشقونه وا کرد حالا که مدینه دوره، تو بیا و مادری کن با نگات ملیکه قم این دلارو حیدری کن از حرم تا جمکرانش جاده ای چشم انتظاره تا همین روزا رو خاکش آقامون قدم بزاره
  • 5:05
    تا کی به تو از دور سلامی برسانم از تو خبری نیست برادر نگرانم جان بی تو به لب آمده ای پاره جانم دلگیرم از این شهر روا نیست بمانم برادر نگرانم ای کاش که از تو خبری داشته باشم در آتش عشق تو پری داشته باشم باید به خراسان سفری داشته باشم در راه به قم هم نظری داشته باشم با خاطر آسوده بمان چشم به راهم یک قافله محرم به خدا هست سپاهم ! این جادّه ها چشم به راه قدم ماست این که نرسد قافله تا طوس، غم ماست انگار که این خاک عراق عجم ماست حالا که به قول پدرم، قم حرم ماست حاشا که فراموش کنم دلبر خود را باید که بسازم حرم مادر خود را باید نرسیدن به رضا را بپذیرم حالا به شهادت برسم یا که بمیرم وقتی که پریشانم و بیمار و اسیرم خوب است که در حجره ی خود روضه بگیرم با یاد غم فاطمه هق هق بنویسم بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسم با گریه ی من هیچ کسی کار ندارد قم کار به مهمان عزادار ندارد در کوچه دری هست که مسمار ندارد معصومه ی تو دست به دیوار ندارد نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست اینجا زدن فاطمه ها حرف کمی نیست
  • 4:51
    امروز نبُردی دل دیوانه ز دستم روزی که نه دل بود و نه من، دل به تو بستم تو باب عنایات خدا بودی و هستی من بر در این خانه گدا بودم و هستم روزی که نهادی به سرم، تاج گدایی از آن روز به بعد دیگر به در خانه اغیار ننشستم با مهر شما آمدن و ماندن و رفتن عهدی است که از روز ازل بستی و بستم

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی