نغمات آیینی به صورت تکخوانی
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب ، آب حیاتم دادند
بی خود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل ، چه عجب
مستحق بودم و این آب زکاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب ، آب حیاتم دادند
بی خود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل ، چه عجب
مستحق بودم و این آب زکاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
تاکنون نظری ثبت نشده است.