با صدای اسحاقانور
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
دریغ مدّت عمرم که بر امید وصال
بهسر رسید و نیامد بهسر زمان فراق
چگونه باز کنم بال در هوای وصال؟
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
رفیق خیل خیالایم و همنشینِ شکیب
قرینِ آتش هجران و همقرانِ فراق
بسی نماند که کشتیِ عمر غرقه شود
ز موج شوق تو در بحر بیکران فراق
اگر بهدست من افتد، فراق را بکشم
که روز هجر سیه باد و خانومان فراق
ز سوز شوق، دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر میخورم ز خوان فراق
این اشعار از غزلیات حافظ است.
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
دریغ مدّت عمرم که بر امید وصال
بهسر رسید و نیامد بهسر زمان فراق
چگونه باز کنم بال در هوای وصال؟
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
رفیق خیل خیالایم و همنشینِ شکیب
قرینِ آتش هجران و همقرانِ فراق
بسی نماند که کشتیِ عمر غرقه شود
ز موج شوق تو در بحر بیکران فراق
اگر بهدست من افتد، فراق را بکشم
که روز هجر سیه باد و خانومان فراق
ز سوز شوق، دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر میخورم ز خوان فراق
این اشعار از غزلیات حافظ است.
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
تاکنون نظری ثبت نشده است.