منو
شب عاشورا محرم 98 - میثم مطیعی و وحید نادری

شب عاشورا محرم 98 - میثم مطیعی و وحید نادری

  • 9 تعداد قطعات
  • 7 دقیقه مدت قطعه
  • 721 دریافت شده
مرثیه خوانی شب عاشورا با صدای میثم مطیعی و وحید نادری، 1398

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 7:20
    نجوا با امام زمان (عج) - شب است شب، چه شبی؟ آن شبی که برده امانم چه آتشی ست که افتاده از غم تو به جانم تصدقت به کناری گذاشتم دل خود را برای قلب تو یا صاحب الزمان نگرانم همین که ناحیه خواندم به کار صبر تو ماندم برای خواندن یک جمله‌اش گرفته زبانم چه روزها که سرم را به سپرده ام به نگاهت که امشبی دل خود را به خیمه‌ات برسانم کدام یار تو شب را گرفته مرکب و رفته رهایی از تو مبادا! مرا ز خویش مرانم
  • 33:49
    مقتل و روضه
  • 5:58
    زمزمه - اجازه بده تا، کنارت بشینم می‌خوام تا خود صبح، گلوتو ببینم می‌خوام تا خود صبح، گلوتو ببوسم بمیرم براتو که مادر نداری دارم خواهش از تو، اگه میشه امشب تو از دستت انگشترو دربیاری چرا داری از دور خیمه همش سنگ و خار برمیداری؟ چرا واسه‌ اهل خیامت، بی‌قراری؟ «بمیرم برا عصر فردا» تو که واسه رفتن، همش بی‌قراری بگو خیمه‌هاتو، به کی می‌سپاری؟ چجوری ببینم، تنتو رو خاکا بمیرم الهی برا تن خونیت چجوری ببینم، من از اون بلندی که توو دست شمره محاسن خونیت بمیرم برای تن تو بمیرم برای سر تو که بعد تو میره اسارت، خواهر تو «بمیرم برا عصر فردا» شاعر : رضا یزدانی
  • 4:00
    شور - نادری - ای پابرجا علم تو می سوزه دل با غم تو ماییم و این همه حسرت دستی دور از حرم تو آره من دورم، ولی وقف غمتم زخمی ام آقا، تشنه مرهمتم دلم آرومه وقتی آقا خودم رو می بینم تو روضه چه روضه هایی که هر اشکش گناهامونو می آمرزه نعم الامیر یا مولا آهنگ هر شب هیئت شور ذکر یاحسینه امروزمون با تو بود و فردامونم با حسینه آره دنیامون، تویی جونم به فدات برسون آقا، ما رو تا کرب و بلا دلم آرومه وقتی آقا خودم رو می بینم تو روضه چه روضه هایی که هر اشکش گناهامونو می آمرزه نعم الامیر یا مولا شاعر : معین اصغری
  • 8:25
    واحد - الهی که، فردا نشه بابام ازم، جدا نشه پنهونی گریه هاتو دیدم دلم پر از هول و ولا شد بابایی آخه نمیشه از تو حتی یه نفس جدا شد بابایی تشنیگیاتو، یادم میاد تشنگیامو، یادم میره می دونی دخترت فقط تو رو می خواد نباشی می‌میره «خوابم نمیره، باباجونم شب خداحافظیه خوب می دونم» بازم منو، پیشت بشون به من بگو، شیرین زبون همه دعا می‌خونن امشب منم دعام اینه جلو چشام باشی حتی اگه فردا بشه غوغا بشه بازم باهام باشی فکر چی هستی؟ که حیرونی چرا با دستات، خار می چینی دور و بر خیمه چرا پریشونی چی داری می بینی؟ «خوابم نمیره، باباجونم شب خداحافظیه خوب می دونم» توو خیمه ها، قیامته صحبت سر، شهادته تو مهربونی مث قرآن فدای تو فدای آیه هات بشم منم مث خواهربرادرام می خوام یه روز فدات بشم می خوام که بیشتر، ببینمت بیا و قصه، بخون واسم یه حسی میگه فردا طوری میشی که تورو نمی‌شناسم «خوابم نمیره، باباجونم شب خداحافظیه خوب می دونم» شاعر : میلاد عرفان پور
  • 4:10
    واحد تند - علم به دست ساقی حرم علم به دست اسوه‌ی کرم علم به دست ماه علقمه علم به دست صاحب علم تا علم بالاست، دگر دشمن کیست تا علم بالاست، غم و غصه چیست تا علم بالاست، علم بالاست، حسین تنها نیست جانم جانم جانم علمدار علم شکوهِ نامیِ حسین نشانه‌ی نظامیِ حسین علم بُوَد به دست آن‌که هست به جلوه‌ی تمامیِ حسین او اباالفضل است، ولاغیر والله او اباالفضل است، ماشاءالله او اباالفضل است، اباالفضل است، دلیرِ این راه جانم جانم جانم علمدار نمی‌رسد کسی به پای تو فدای هیبت صدای تو تو نافذ البصیره‌ای که خواست امام تو شود فدای تو جان مولایی، چه بی‌همتایی جان مولایی، عجب سقایی جان مولایی، چه آقایی، بهشت مایی جانم جانم جانم علمدار من آمدم به دشت کربلا به راه عشق تو شوم فدا منم نهایتِ مجاهدت چنان علی برای مصطفی تا نفس دارم، علم بر دوشم تا نفس دارم، زره می‌پوشم تا نفس دارم، نفس دارم، زِ جان می‌کوشم جانم جانم جانم علمدار شاعر : حمید رمی
  • 3:45
    دودمه - امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
  • 3:12
    شور - نادری - ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود یا لیتنا کنا معک در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رودیا لیتنا کنا معک یوم علی صدر النبی یوم علی وجه الثری هذا حسین باعراء ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست یا لیتنا کنا معک
  • 2:17
    نجوا با امام حسین (ع) - خزان غم به صفای بهار می افتد نهیب شعله به آن لاله زار می افتد و در مقابل شهزاده ها و اهل حرم گذار نیزه به چشمان یار می افتد خدا کند که رساند به خیمه هایش آب وگرنه ساقی اش از اعتبار می افتد شنیده ای که غریبانه با لب عطشان میان مقتل خون بی قرار می افتد..؟! چقدر چشم حرامی پس از بریدن سر به قد و قامت آن با وقار می افتد تنی به زیر سم اسب ها لگد کوب و سری به غارت یک نیزه دار می افتد غریب و بی کفن و تشنه و سراسر زخم به روی خاک، تن شهریار می افتد خوش آن تنی که شود شرحه شرحه در ره او خوش آن سری که به پای نگار می افتد شاعر : خانم امامی

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی